پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

تسلی یک درد

                                       

 با نهایت تاسف و تاثر با خبر شدم هفته ی پیش دوست عزیز و وبلاگ نویس رامسری –نیما محدث دیلمی-به علت شنا در رودخانه غرق شده است.برای خانواده آن مرحوم صبر و آرزوی آمرزش آنمرحوم نزد خداوند عزوجل را خواستارم.

در دیداری که خبرنگاران شهرستان رامسر با خانواده ی آنمرحوم داشتند پدر داغدارش گفتند که حادثه بسیار مشکوک بوده و 2 نفر ناشناس در آخرین لحظات نامبرده را همراهی می کردند.در اینصورت مدیریت پوزخند و تمامی خبرنگاران شهرستان رامسر از مسئولین امنیتی شهرستان  خواستار حساسیت نسبت به این موضوع ، و مشخص شدن علت فوت مرحوم را خواستار است. 

حضور مرحوم در اولین جلسه وبلاگ نویسان شهرستان رامسر

چرا عروس شهرهای ایران شهردار ندارد؟

چرا عروس شهرهای ایران شهردار ندارد؟

هنوز 25 روز از سال 1390 نگذشته بود که به ناگه خبری دهشتناک ، پیکره نحیف شهرستان رامسر را لرزاند." شهرداران شهرستان رامسربه اتهام فساد مالی و رشوه خواری( در ملا عام) توسط مامورین اداره اطلاعات بازداشت شدند". با اینکه فرماندار محترم قول مساعدت دادند که در صورت کسب اطلاعات کافی دلایل دستگیری را در اسرع وقت به اطلاع  شهروندان محترم خواهد رساند ولی تا به امروز بی حاصل بود.با این وجود مردم شهرستان که به ناگاه در اقدامی باور نکردنی 2 شهردار خود را از دست داده ،مدام چشم انتظار بودند که شوراهای شهر با دقت نظر و ریزبینی خاص به انتخاب شهرداران جدید اهتمام بورزند و این شهر بلا زده را از بلا تکلیفی به در آرند.

باری در اوایل خرداد ماه آرزوهای مردم شهر به ثمر نشست و در اقدامی همزمان  هر دو شهردار شهرستان توسط شوراها با حداکثر آرای برای تایید به استانداری معرفی شدند. ولی متاسفانه قریب 50 روز از این اقدام هنوز مردم شهری که شهرستان همیشه جور زیبا ییش را تحمل می کند  در بلاتکلیفی به سر می برند.

از آنجاییکه شهرستان رامسر به عنوان شهر نمونه گردشگری و در همه ایام میزان خیل کثیری از مسافرین داخلی و خارجی است  نیازمند مدیریت پایدار است وانتظار شهروندان عزیز نیزجز این نیست که با توجه به اینکه مهندس طاهایی سابقه نمایندگی مردم تنکابن رامسر را در کارنامه خدمتی خود به همراه دارد و از نزدیک مشکلات شهرستان را از نزدیک لمس نموده است هر چه سریعتر نسبت به رمز گشایی این معضل اقدام نماید.

 سوالی که تداعی کننده اقدامات فوق الذکر است اینست که شهری که داعیه عروس شهرهای ایران را به یدک می کشد تا کی باید بی شهردار اداره شود؟   

مشایی و رامسر

اسفندیار رحیم مشایی نامی است که امروزه برای تک تک ایرانی ها خصوصا شهروندان رامسری بسیار آشنا و تداعی کننده بسیاری از اقداماتش در ماههای اخیر است.نمی خواهم وارد این مقوله شوم که مشایی با گروه انحرافی چه رابطه ای دارد یا عقایدش چیست و یا چرا مدام در کنار رییس جمهورمان قرار دارد.اما به عنوان یک رامسری و شخصی که به شهرم عشق می ورزم انتظار دارم تا عملکرد مشایی حداقل در شهر محل تولدش مورد بازبینی قرار گیرد که این مهم را کسی نمی تواند انجام دهد مگر سایت رامسر نیوز .لذا خواهشمند است مدیریت محترم رامسر نیوز با انرژی مثال زدنی و قابل تقدیری که همیشه به همراه دارد ترتیبی اتخاذ نماید تا حرکات و اقدامات مفید نامبرده در سطح شهرستان مورد ارزیابی و واکاوی قرار گیرد..شاید مشایی زمانی که مدیر کل اجتماعی وزارت کشور بود انتظار زیادی از وی نمی رفت تا برای عمران و آبادی شهری که داعیه شهر نمونه گردشگری را یدک می کشد کاری انجام دهد.شاید زمانی که مدیر رادیو تهران و رادیو پیام بود مردم شهرستان رامسر چشم نداشتند تا به وضع نابسامان این شهر بلا زده رسیدگی کند و شاید زمانی که ...، اما ااز زمانی که،سمتهای رئیس دفتر رییس جمهور ایران،جانشین رییس جمهور در شورای ایرانیان خارج کشور،رییس کمسیون فرهنگی دولت و... را بر عهده گرفت نه تنها مردم شهرستان رامسر به این مهندس می بالند بلکه استان مازندارن نیز رشک می برند.

پس بیاییم واقعیتهای عملکرد این مسئول محترم در شهرستان برای محرومیت زدایی و فقر زدایی را برررسی کنیم.در کنار وبسایتم نظر سنجی در این زمینه قرار دادم/

با تشکر

محمدرضا بهرامی

نقدی بر *رواج بت پرستی یا رواج خرافه پرستی*

درخت پرستی بهتر است یا شخص پرستی؟ (دکتر میلاد محقق)

در هنگام مطالعه سایت ها و وبلاگ ها، به وبلاگ *پوزخند* که توسط آقای محمد رضا بهرامی اداره می شود برخوردم و در آن مطلبی را تحت عنوان  "رواج بت پرستی یا رواج خرافه پرستی"دیدم. 

مطلب جالب و در درخور توجهی بود اما با خواندن این مجموعه نوشته ها مواردی به ذهنم آمد که تصمیم گرفتم آنها را به نگارش در آورم و تحت عنوان نقد و نظر بر این مطلب بر روی وبلاگ خود منتشر کنم. 

و اما بعد: 

جناب آقای بهرامی عزیز؛ 

از اینکه می بینم در میان جمع رامسری ها اندک افرادی مانند شما قلم به دست گرفته و به نگارش مطالبی اینچنینی می پردازید خوشحالم و همیشه آرزو دارم تعداد رامسری هایی که در شبکه اینترنت حضور می یابند روز بروز افزونتر شوند. 

در نوشته های خود به نقد خرافه پرستی و یا به نوعی دیگر بت پرستی پرداختید و به درختی اشاره کردید که در یکی از مناطق رامسر مورد احترام مردم آن حوالی قرار گرفته و از مسئولان درخواست کردید که تبر تیز خود را برای قطع این درخت بکار گرفته و بر علیه خرافات قیام کنند )درخت آقا دار نیازمند تبر تیزمسئولین شهرستان بویژه امام جمعه و مسئول اداره اوقاف و امور خیریه است، اگر خواهان ریشه کنی خرافات در شهرستان هستند). 

همه ما می دانیم که تنها خدا شایسته پرستش و ستایش است و هر چه که غیر خدا باشد نباید مورد پرستش قرار گیرد و اگر چنین شود ما از آن بعنوان خرافه پرستی و بت پرستی یاد می کنیم و آن را مردود می شماریم اما برادر من در این زمینه بحث های عمیق تری هم وجود دارد که در حد حوصله این نوشتار به آن می پردازم. 

در میان ما انسانها هستند کسانی که جلوه های خدا را بجای خدا می پرستند و دلیل اصلی آن هم دست نیافتن به خود خدا است و اگر انسانها به عرفان واقعی راه می یافتند و پرستش مستقیم حضرت حق را تجربه می کردند هیچگاه به غیر خدا توجه نمی داشتند و به همین دلیل است که در گوشه و کنار دنیا مردم به پرستش جلوه های خدا مشغولند. 

ماه پرستان،خورشید پرستان،آتش پرستان، گاو پرستان و غیره... کسانی هستند که از راه پرستش جلوه های خدا، خود را به منبع اصلی انرژی جهان یعنی خدا وابسته می دانند و اگر از این موارد عبور نمی کنند و به خدا نمی رسند به این دلیل است که راه نمی یابند. 

البته برخی از کسانی هم که مدعی خداپرستی هستند خود دچار انحراف شده اند و معبودان دیگری را بین خود و خدای خود قرار داده اند و از طریق آنها خدا را پرستش می کنند زیرا خدا را آنگونه که باید و شاید حاضر نمی بینند. 

برخلاف نظر شما من عقیده دارم، افرادی را که غیر خدا را می پرستند به حال خود واگذاریم و بگذاریم هر کس هر چه را که می خواهد پرستش کند و کاری بکار مظاهر عبادی آنها نداشته باشیم البته برای روشنگری تلاش کنیم و با روشهای درست به آنها راه درست عبادت و پرستش خدای واقعی را یاد دهیم و صد البته نخست باید خود را مورد سنجش قرار دهیم و ببینیم که آیا ما بواقع خدای واقعی را پرستش می کنیم یا خیر؟ 

به نظر من درخت پرستی به مراتب بهتر و کم ضررتر از شخص پرستی است. 

در میان ما کم نیستند افرادی که از پرستش خدای واقعی خود غافلند و اشخاص را مورد پرستش خود قرار داده اند.  

وقتی درخت را می پرستی همه قداستی که برای آن درخت قائل هستی خود ساخته است و تخیلات اختراعی ذهن شما آنها را می سازد اما اگر شخصی را مورد پرستش قرار دهی، آن شخص است که به تو فرمان خواهد داد که چگونه او را ستایش کنی و ممکن است شما را مجبور به انجام پست ترین رفتارهای غیر انسانی وادار کند و شما هم جرات نداشته باشی که از فرامین او تمرد و سرپیچی کنی. 

اما درخت چنین قدرتی را ندارد. 

البته در راه درخت پرستی باز ممکن است انحرافی رخ دهد و شخصی مابین فرد ستایشگر و درخت قرار گیرد و به پیروان آن درخت بگوید از امروز من به شما می گویم که چگونه این درخت را بپرستید. 

و در این لحظه جریان شخص پرستی آغاز می شود و در این هنگام است شما خواهید گفت درخت پرستی بهتر از شخص پرستی است. 

تو را به خدا حرف خودت را پس بگیرید و به مسئولان رامسر بگویید که من اشتباه کردم و مانع انجام کار آنها برای قطع درخت شوید. 

اگر درخت را قطع کنید دست درخت پرستان خالی می شود و نمی دانند که دیگر باید چه چیزی را بپرستند و ممکن است به پرستش چیزی بدتر از درخت رو آورند و آنگاه برادر من آیا شما پاسخ تبعاتش را خواهی داد؟  

البته اگر خوب دقت کنید می بینید که همه کسانی که این درخت را مورد احترام خویش قرار می دهند نمازخوان و مسلمان هستند و در اصل خدای خود را می پرستند همان خدایی که ما می گوییم خدای محمد. 

بروید و مطالعه کنید که چه شده است که یک نماز خوان به این راه کشیده شده است؟ 

اگر به پاسخی رسیدید ما را هم مطلع کنید.   

کمی موشکافانه تر به این مسائل بپردازیم و دنبال راهکارهای بهتر و موثرتری باشیم قطع کردن درخت که کار سختی نیست همین امروز من و شما هم می توانیم این کار را انجام دهیم و نیازی به دخالت مسئولان نیست ولی برادر عزیز و دوست داشتنی، باید با دقت بیشتری این موارد را بررسی و اعلام نظر کنیم و باز باید دید که ما را چه شده است که بجای پرستش پزدان پاک به بی راهه کشیده شده ایم.    

پس درود بر درخت پرستان و وای به حال شخص پرستان باد. 

عزت زیاد. 

منبع :زیر چتر آبی

رواج بت پرستی یا رواج خرافه پرستی

یکی از بهترین داستان های کوتاه نیمایوشیج، داستان کوتاه"مرقدآقا"ست.داستان مرقد آقا سال 1309نوشته شد وپیش ازانقلاب چندبار چاپ و در مجموعه ای با ارزش از پنج داستان نیما، که انتشارات نیل آن را با عنوان کندوهای شکسته در سال۱۳۴۹ منشتر کرد، نیز آمده است. مرقد آقا حکایت روستائی جوانی است که با بستن پارچه ای رنگین به شاخه نورس درختی در جنگل آن رابرای ساختن چوب دستی نشان می کند.

روستائیان اسیر در باورهای خرافی درخت را نظر کرده می پندارند وبه سنتی که در شمال ایران رایج بود، با بستن پارچه بر شاخه های آن مراد می طلبند.

قهرمان داستان، که خود نیز به خرافه ها باور دارد، قربانی خرافات شده و به دست روستائیانی که درخت را نظرکرده و مقدس می پندارند، به قتل می رسد.

نیما در داستان مرقد آقا توهماتی را با هنرمندی روایت و تصویرمی کند که بر بستر باورهای خرافی در ذهنیت مردم به قدرت رسیده و در مناسبات اجتماعی عینیت می یابند.

  *** 

از زمان آغاز حیات اجتماعی ،انسان ها در صدد برآمدند تا به مدد افکارو ابزار، نسبت به حوادث آینده وقوف یابند و از اتفاقات ناخوشایند جلو گیری به عمل آورند تا بدین گونه برترس ها فائق شوندو به احساس امنیت دست یابند.این نقطه را می توان زمان زایش و ترویج باورهای خرافی دانست.به طور کلی از دیدگاه اجتماعی خرافه یک پدیده روانی اجتماعی است که از هزاران سال پیش تاکنون در ذهن بشر چنان نفوذ کرده است و طرز تفکر او را تحت تاثیر و سلطه خود در آورده است.

 امروزه در جامعه‌ای مانند کشور ایران که حرف از تمدن، فرهنگ چند هزار ساله و آموزه‌های غنی دینی است، باز شاهد معضلاتی از قبیل خرافه پرستی یا گاهی اوقات به شکل تعمیم یافته ی بت پرستی هستیم که سودجویی‌های کلان از جمله تبعات آن است.

 دکترامان‌الله‌ قرائی مقدم-استاد دانشگاه و جامعه‌شناس-از جمله دلایل خرافه پرستی را فقر اعلام و تصریح می کند: در مشرق زمین و در کشورهای فقیر که افراد نمی‌توانند به امیال و خواسته‌های خود در حالت واقعی برسند گرایش به خرافات بیشتر می‌شود و هر چقدر مردم از طبقات پایین‌تر اجتماع باشند و فقیرتر باشند به رمل و اسطرلاب اعتقاد بیشتری پیدا می‌کنند.

تصویرحاضر، درختی،معروف به"آقا دار"در جنب مسجد خانسر رامسر است که محل نصب پارچه های برخی اهالی شده است )درخت آقا دار نیازمند تبر تیزمسئولین شهرستان بویژه امام جمعه و مسئول اداره اوقاف و امور خیریه است، اگر خواهان ریشه کنی خرافات در شهرستان هستند). 

امیدواریم در ماه مبارکی که پیش رو داریم روشنگری های مربوط صورت گیرد تا خدای ناکرده انشعابات خطرناک و خرافه پرستی که خواست کشورهای دین ستیز است، به وجود نیاید

 

چرا دلهای مسئولانمان به هم نزدیک نیست؟

هر شهرستان معمولا بر دو ستون استوار است که ستون معنوی آن امام جمعه و ستون سیاسی آن فرماندار می باشد.با تکیه بر این ستونها می توان شهرستان و شهرهای متبوع را به سمت پیشرفت سوق داد.متعاقبا مردم هرگز نمی توانند با اتکا به یکی از این نهادها دیگری را رها نمایند وبا این وجودانتظار پیشرفت نیز برای آن شهر آرزو شود.همانطوری که می دانیم چیزی کمتر از 5 ماه از انتصاب فرماندار شهرستان رامسر نمی گذرد.دوره ای که برای پیشرفت وقت و زمان بسیار طولانی است.متاسفانه در طول این مدت هر دو نهاد معنوی و سیاسی شهرستان رامسر با یکدیگر در تنازع بودند و یا همان طوری که وبلاگ خبری امتداد بیان نمود دلهایشان از هم دور بود که با حضورآیت الله محی الدین حائری شیرازی از اساتید مطرح اخلاق کشور این دلها به یکدیگر نزدیک شد.سوالی که از ذهن افکار عمومی می گذرد اینست که مردم بی گناه شهرستان چه تقصیری دارند که مسئولان شهرشان که باید راعی باشند بر سر مسائل پیشرو ادبیات قهرانه را برگزینند و سوال مشابه دیگری که از زبان وبلاگ فریاد رامسر جاری شد و متاسفانه در هاله ای از ابهام است "جدا چرا چنین شد؟"اگر قرار باشد در جامعه ای زندگی کنیم که دلهای مسئولینمان از هم دور باشد چه بر سر مردم خواهد آمد؟سوالاتی که شاید خیلی ها پاسخ آن را دانسته باشند ولی از ابراز آن پروا دارند. 

پیوند دریادیم

رییس ارشادی که با رسانه های مجازی رابطه ندارد!

رسانه ها، ارتباطی تنگاتنگ با نظام سیاسی و اجتماعی هر جامعه دارند تا جایی که به منظور انجام هرگونه کودتا یا تحرک مردمی، تصرف رادیو و تلویزیون یا هر منبع تبلیغاتی دیگر توسط مخالفان وضعیت موجود، اولین هدف به شمار می رود.

 در این میان سایت ها و رسانه های مجازی نیز نقش بسزایی دارند.هم اکنون با رشد سریع فن آوری، اینترنت بسیار سریع تر از روزنامه ها و جراید باعث انتشار خبر و تاثیر پذیری جامعه می شود و منبع بسیاری از جراید خبرهای همین سایت ها و خبرگزاری هاست.

این مقدمه کوتاه را گفتم تا به ماجرایی اشاره کنم.چند روز پیش برای انجام کاری نزد رییس اداره ارشاد شهرستان رامسر -حجت الاسلام مختاری-رفتم.

از آنجایی که برای انجام کارم ناگزیر به نگارش درخواست مکتوب بود،خود را وبلاگ نویس و همکار خبری برخی سایت ها معرفی کردم.

منشی نامه ی مرا نزد ریاست محترم برد و چند دقیقه بعد برگشت و گفت:" حاج آقا فرمودند نیاز به معرفی خود به عنوان مدیر وبلاگ و همکار سایت و... نیست."

مجددا" تقاضای جدیدی نوشتم و شخصا نزد حجت الاسلام مختاری رسیدم.کمی گفت و گو کردیم و توضیح دادم که وبلاگ نویسم و شاید آقای رییس نوشته های مرا در برخی سایت های استان دیده اند!

رییس ارشاد رامسر در کمال خونسردی در حالی که چای می نوشید و بر صندلی خود تکیه زده بود،گفت :نه؛ من با وبلاگ شما آشنا نیستم و اصلا من با سایت ها کاری ندارم و رابطه خوبی نیز با آنها ندارم.

خداحافظی کردم و از اتاق خارج شدم.طنین جمله پایانی آقای رییس هم چنان در گوشم مانده است!رییس یک اداره فرهنگی که از قضا همین سایت ها و وبلاگ ها زیر مجموعه آن هاست اذعان می دارد که با رسانه های مجازی کاری و رابطه ای ندارد.چرا؟!من تاکنون به نتیجه ای نرسیدم. 

تیر ۹۰/ییلاق لپاسر رامسر

  

 

 

 

   

  

 

   

 

 

 

چای بی رنگ

چای محصول عمده مردم شمال ایران،خصوصا از کلارآباد تا لاهیجان و روستاهای تابعه آن است.

نمی خواهم به این مهم بپردازم که ایران در تولید چای کجای رده بندی جهانی قرار دارد و یا اینکه چای چه فوایدی می تواند به همراه داشته باشد،هر چند با بی تدبیری مسئولان کشوری ذائقه ی ایرانیان از چای خالص و طبیعی شمال برگردانده شده و چای های وارداتی و انواع دم کردنی ها جایگزین شده اند. کشاورز چایکار تمام هم و غم خود را برای تولید این نوشیدنی نادر به کار می گیرد و چه مشقت هایی را که تحمل می کند.

کشاورز هزینه هرس،هزینه نگهداری بوته ی سبز چای اعم از کود ،شخم ...هزینه برداشت اعم از چیدن برگ چای ،تحویل به کارخانه دار،حمل برگ برای سیلوهای خشک کنی و...را تماما پرداخت می کند،مشکلات را به جان می خرد تا بلکه دولت برگ سبز چای را بخرد و او بتواند زندگی کند.

متاسفانه هم اکنون چایکاران شمالی از زمان برداشت چای در دومین ماه بهار تا امروز حتی یک ریال نیز بابت تولید دریافت نکرده اند؛این در حالی است که سال ها قبل(حتی قبل از انقلاب)پیش از برداشت چای دولت مبالغی را به عنوان مساعده به چایکاران پرداخت می کرد و بعد به صورت اقساط از کشاورز کسر می کرد.در سال های اخیر ارائه این گونه مزایا -که طبیعتا به نفع کشاورز بود- کم تر و کم ترشد و یا به کلی از بین رفت.

سوال اینجاست اولا این کشاورز که عمده محصول یا برخی اوقات تنها محصولش چای است و اکنون بعد از تقریبا 2 ماه از تحویل برگ سبز حتی یک ریال را هم دریافت نکرده چگونه گذران زندگی کند و سوال دوم این است که چگونه چایکار با امید و علاقه بیشتر به تولید بهتر و بیشتر همت بگمارد و یا در جهت بهبود مطلوبیت چای هزینه نماید؟

درد دل چایکار زحمت کش شمالی شاید به گوش مسئولان نرسد،چرا که زن و بچه آقایان با فراغ خاطر در ساختمان های شیک آرمیده اند و خودشان نیز هر روز در دفتر شان در کمال آرامش چای می نوشند و با راه انداختن دعواهای زرگری و جن گیری و گروه انحرافی و... خوش می گذرانند.

 بسیارند بندگان خدایی که در فکر دریافت دسترنج شان شب ها را به صبح می گذارند و روزها را با آه و فغان به سر می برند.

مسئولی که در کمال راحتی و بدون دغدغه در محل کار و اتاق ریاست شان چای می نوشد،یادش باشد که چهره چایکار شمالی تکیده و پیش خانواده اش شرمنده است.او حتی نمی تواندچای تولیدی خودش را نیز بی اضطراب و دغدغه بنوشد.

 

لطفا این غدر قلت ننویصید

 

 

آغایان ، خوانم ها ، شما را به خدا این غدر قلت ننویصید و قلت نخانید ! ضشط اصط !

وضع علیل شهر من/رامسر

 

                                                                         

 

باشـــد ار تهـران دمــــی در فکـــر شهـــر(م)رامســــر

یــا که باشـد سـاری انــدر فکـــر ایــن شهـــر گهـــر

قـــول خـواهــــم داد بــا سوگنــــــد جــــانــی خــودم

می شـــود مازنـــدران در کشـــورم چـون تاج ســـر

 

لیـــک چــون بسیـــار دور از مرکـز استــان شدست

چون گلی پژمــرده در ایــن گوشــهء(ی) بستــان شدست

مردمـــان ایــن گـــل پــژمـــرده پـــر دردنـد و آه...!

نـالـــه هــاشـــان بــس دوای درد بـی درمـان شدست

 

سـالـــها بـس بـــوده شهــــرم در هجـــوم اختــــلاس

یا هماکنــــون باشــد انــدر دســــت بـــوم اختــــلاس

بی شک این پژمرده گل جان می گرفت می شد اگر

صـرف شــادابـــی ایـن گـــل آن رقــــوم اختــــلاس

 

آمــدنــــد بسیــــار بــس پـــروانــه هـــای کشـــورم

در دل پـژمــــردهء ایـــــن گــل کــه باشـد دلبـــــرم

لیــک یک پــــروانه دل را از برای گل نسوخــــت

بیشتـر می سـوزدم این، چون گلــی در پـــرپـــــرم

 

رامســـر زیبـــا و معــروفســت بـا نـام عــــــروس

در میـــان شهـــرهای کشــــورم تنـــــها ملــــــوس

لیـــک آنقــــدر از حقــــوق شهـــر مــن پامال شــد

چهــرهء شهــرم شده مـاننـــد انسـانــــی عبـــــــوس

 

هــرکه آمـد رامســـر فکــــرش چپـــاول بوده-است

دستــرنـــــج بیـــگـنـــاه مـــــردم تنـــاول بوده-است

قصـــد ایــن نـامـــردمـــان بــی شک بگویم با شمـا

قصـــد همــدردی نبــوده، بــس تطـــاول بوده-است

 

آمدنـد بــر مــردمـــان شهـــر مــن هـــی تـاختنـــــد

شـاد شهـــرم را به ســان غـــم سرایـــی سـاختنـــــد

با هــوســـرانــــی بــی حـــد و حصـــاری تاکنـــون

در قمـــاری ناجــوانمردانـــــه(به)شهــــــرم بـاختنــــــد

 

لیک هرگــــز دم بـر آورده وکیـــل شهـــــر مـــن؟!

یا امام جمعــه کــــو باشــــد کفیـــل شهـــــر مـــن؟!

مصـــرع بعــــــدی دلیـــــل ادعــــای ایـن حقیــــــر

مثـل روز روشنــی، وضــع علیـــل شهــــر مـــن!!

 

شهـــر من شهـــر شهیــدان به خـــون غلتیـــده انـــد

مردمـــان شهــرمـن خـــون و شهـــادت دیـــده انـــد

پس چرا این شهـر بیــدارم شــده بیغــــولـــه جــــا؟!

خسـروان شهــر(م) آری بـــی خیــــال خوابیـــده انــد!!

............................چرا؟!.............................

شعر: ناله رامسری

 

درخواست یک استاد دانشگاه برای اجرای یک پروژه امنیتی

                                                                                                                                                                                                                            

چندی پیش مطلبی با عنوان "خیر بزرگ رامسر" که مصاحبه ای با حاج حسن احمد نژاد بود در خروجی وبسایت قرار دادم که بازتاب بسیارخوبی داشت.دیروز در هنگام چک میلم با درخواست یک استاد دانشگاه مواجه شدم،عین ایمیل را برای مطالعه مخاطبین گرامی در ذیل مطلب  قرار می دهم.امیدوارم گامی مثبت در جهت نهادینه کردن پروژه مربوطه برداشته شود.

کسانی که تمایل به همکاری دارن با قرار دادن کامنت مشخصات شخص فوق الذکر را برایشان ارسال می نمایم.

"با سلام دوست عزیز

مطلبی در رابطه با خیر بزرگ رامسری خوندم ازتون

من مدرس دانشگاه و اصالتا تنکابنی و یک رگ هم رامسری هستم بنده بعد 2 سال کار بر روی یک پروزه امنیتی توانستم اون رو به مرحله اجرا در بیاورم با اینکه با اجرای این پروژه ایران به لیست 3کشوری که این سامانه رو دارن اضافه میشه اما رقبتی از مسئولین ندیدم . برای اجرای اون به حمایت مالی نیازمندم و در ازای اجرای این پروژه هرچی از دستم بربیاد انجام میدم

میخواستم ببینم شما می تونید با این خیر در این رابطه صحبتی داشته باشید/؟

 

مشکل جدی جوان امروزه چیست؟

                                                                                                                                                                                                                                                                    

خوشبختانه درصد بسیار بالایی از جمعیت کشور مان را جوانان تشکیل  می دهند و این در حالی است که مسئولین ما هر روز برای  از بین بردن مشکلات پیش روی جوانان  وعده های  بی نتیجه می دهند که از ذکر تک تک آنها خودداری می نمایم.

یکی از دغدغه های بسیار جدی که نسل جوان در دوران بلوغ  سنی خود و گاها خیلی زودتر از اینها بدان می پردازد موضوع آشنایی با جنس مخالف است که امری بسیار بدیهی است.متاسفانه نگاه نادرست به این موضوع و ایجاد تنش در این زمینه گاهی به هنجار شکنی هایی  مبدل می شود که کار را بسیار دشوار می سازد.

باید در نظر داشت که چه بخواهیم و چه نخواهیم ارتباط میان جنس مخالف برای ازدواج ،رابطه کاری و...  به وجود می آید و چه بهتر است الگویی طراحی شود تا  بدون زیر پا گذاشتن ارزشهای جامعه و اصولی که جامعه بدان پایند است به این نیاز چراغ سبز نشان داده شود.

به نظر نگارنده این موضوع که طرحی هدفمند برای ایجاد این ارتباط ها به وجود آید  باید در صدر مسائل برای کسانی قرار گیرد که دلشان می خواهد برای حل مشکلات جوانان جامعه قدمی برداشته شود.

پرواضح است که اگر به جوان دانشجو در محیط دانشگاه  سازوکاری ارائه شود تا برای تشکیل زندگی آینده ی خود در محیط علمی برنامه ای طرح ریزی نماید تا همسر خود را تهیه نماید دیگر به خود اجازه نخواهد داد که وقت باارزش خود را صرف روشهای هرزه  و پر هزینه و خطرناکی برای انتخاب همسر آینده خود نماید ، به موازات آن شاهد ایجاد مامن امنی از طرف جوان برای زندگی آینده اش خواهیم بود

مسلم است که اگر سازو کارهای مناسبی برای این آشنایی ها به وجود آید و از طرفی خانواده ها که باید تکیه گاه مناسبی برای جوانان باشند درست انتخاب کردن و درست ارتباط برقرار کردن را  به فرزندان خود بیاموزند هرگز شاهد رشد نگران کننده طلاق ها و عدم تفاهم ها در جامعه مان نخواهیم بود.

با این وجود وبا بررسی این مشکلات متاسفانه تفکری بر جامعه ی ما حاکم است که به جای حل مسئله صورت مسئله را پاک می نماید و برای ارائه فکری مناسب برای ایجاد ارتباط و آشنایی مناسب جنس مخالف جوانان ،در پی آن هستند که هر چه بیشتر این ارتباط ها را کمتر نمایند و در این فکرند که جوانان  این برهه همانند پدربزرگ ها و مادر بزرگهایشان که فقط سر سفره عقد همدیگر را می دیدند  عمل نمایند که  غایتی دست نیافتنی است.

 

 

دل داده را ملامت گفتن چه سود دارد؟

 

 

من بیدی دیدم که کارش به جنون کشید. چشم هایی که می سوخت و دل هایی که می شکست. لب های که خشک می شد و تن هایی که کبود. راستی، من کارگری را دیدم خسته و فرتوت با لباس های مندرس و کفش های خاک آلوده. کیسه ای در دست، به گمانم رنج هایش را پنهان از دیگران با خود حمل می کرد. من کارگری اندوهگین را دیدم که دست خشونت، تن خسته اش را نوازش کرده بود تا بار زندگی را فراموش کند. می گفت رهگذری هستم بیگانه با همه کس و همه چیز. و نمی دانست چرا نسبت به او خشم گرفته اند. من پیر مردی دیدم که سنگینی سرنوشت کمرش را و دست های سرگردان سرش را شکسته بود. من دیر زمانی است که صدای ریختن برج و باروی باورهایی را که زمانی پولادین می نمود، می شنوم.  

پای دلم تاول زد از این همه مسافت سخت، سنگدل و بی رحم. از آسفالت هایی که چنین سردند و مشت هایی که چنین بی پروا فرا می روند و بر چهره ای فرود می آیند. من دلم می گیرد از این همه نفس های به شماره افتاده و چهره های غمگین و می ترسم از این همه نفرت، از این همه فاصله، از این پرتگاه.. فریادهای خشن، چه گوش خراش اند و نعره های مستانه چه دل آزار. ما همه یک تن بودیم. آری یک تن. بودیم. بودیم و بودیم.  

    دارد هوا روشن می شود. شب، چه طولانی بود و طولانی. تمام شب را سکوت کردم. سکوت و سکوت. موسیقی گوش کردم و موسیقی و باز هم موسیقی. احوال پریشان، به سامان نشد که نشد. اما دارد صبح می شود. حالا خورشید کم کم می آید.  

و موسیقی ادامه دارد:

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان /کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان

بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم/کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان

دل داده را ملامت گفتن چه سود دارد/می​باید این نصیحت کردن به دلستانان

دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو/تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان

من ترک مهر اینان در خود نمی​شناسم/بگذار تا بیاید بر من جفای آنان

روشن روان عاشق از تیره شب ننالد/داند که روز گردد روزی شب شبانان

باور مکن که من دست از دامنت بدارم/شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان

چشم از تو برنگیرم ور می​کشد رقیبم/مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان

من اختیار خود را تسلیم عشق کردم/همچون زمام اشتر بر دست ساربانان

شکرفروش مصری حال مگس چه داند/این دست شوق بر سر وان آستین فشانان

شاید که آستینت بر سر زنند سعدی/تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان

 

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد؟

  

 

 *ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون *  

 هرگز کسانی را که در راه خدا کشته می شوند مرده مپندار،بلکه زندگانند که در نزد خدا روزی می خورند.   

 

 چه کسانی می توانند زنگارغم از چهره ی این شهدا بزدایند؟؟

رامسر،شهری که از فقدان بخشدار رنج می برد.

 

بخش، یک واحدی از تقسیمات کشوری است که متشکل از چند دهستان می‌باشد. اداره هر بخش به عهدۀ یک مأمور وزارت کشور بنام بخشدار محول شده است که از بین مستخدمین رسمی یا فاقد سابقه خدمات دولتی به پیشنهاد فرماندار، تأیید استاندار و حکم وزیر کشور انجام می شود. بخشدار تابع فرماندار بوده و بر طبق دستور و تعلیمات او انجام وظیفه می‌کند و در حیطه و حوزه مأموریت خود، دارای وظایفی است.

بخشداران در قلمرو مأموریت خویش به عنوان نماینده عالی دولت ، مسئولیت اجرای سیاست های عمومی کشور و در ارتباط با ادارات مؤسسات و شرکت های دولتی و سایر دستگاه هایی که به نحوی از بودجه عمومی دولت استفاده می نمایند.

اهم وظایف و اختیارات بخشدار،مسئول پیگیری در برقراری حفظ و نظم و امنیت بخش،هدایت و نظارت بر عملکرد شورای تأمین بخش و مسائل امنیتی و سایر دستگاههای اجرائی و محلی،نظارت بر حسن اجرای قوانین و مقررات در حوزه استحفاظی بخش،نظارت بر حفظ و حراست از منابع طبیعی و محیط زیست و استفاده بهینه از منابع و امکانات بالقوه و موجود می باشد.

رامسر 70 هزار نفری برطبق آخرین تقسیمات کشوری از یک بخش مرکزی و4دهستان و دو شهر تشکیل شده است.بخش مرکزی تنها بخش شهرستان رامسر می باشد.با وجود حساسیت موجود دربخش وظایف بخشدار ، متاسفانه این سمت حدود 8-7 ماه پس از ارتقای جناب خلعتبری به سمت معاونت فرماندار شهرستان رامسر همچنان بی مدیر مانده و  با سرپرست اداره می شود و  گویا اینطور به نظر می رسد که فراموش شده است. فرماندار بومی مان را چه شده است که با توجه به ظرفیت بالا و قوی نیروهای رامسری حتی در سطح ملی پس از گذشت حدود 3 ماه و اندی از انتصابشان برای پستی که همجوار وی می باشد مدیری انتخاب نمی کنند؟

عدم انتخاب بخشدار در این برهه طولانی انتظارات مردم شهرستان را برای انتخاب برتر بالا می برد ،چرا که مردم انتظار دارند پس از گذشت این مدت طولانی باید دقت نظر  و بررسی های زیادی انجام شده باشد تا بخشداری قوی معرفی گردد/.

43 مورد از وظایف یک بخشدار را در لینک ذیل بیان نمودم تا شاید مسئول مربوطه به خود آید و این پست مهم را از بلا تکلیفی بیرون آورد.

وظایف و اختیارات بخشدار

انتخاب بهترین

سلام  مخاطبان عزیز پوزخند

مرا در انتخاب بهترین گزینه یاری رسانید.

لطفا نظرتان را در مورد حذف یا ادامه ی کارم در پوزخند ، در نظر سنجی کنار وبلاگم بیان فرمایید.

منتظر جوابتان به درخواستم هستم.

سپاسگزارم/.

چرا پوزخند رامسری دیگر پوزخند نمی زند؟

خبر رامسرنیوز که به نقل از وبلاگ پوزخند نوشته بود: پایان کار پوزخند را خواندم، نمی دانستم خوشحال باشم یا ناراحت ،خوشحال باشم یا ناراحت 

 باشم و یا خنثی!       

                                                          

پسر جوانی مانند محمدرضابهرامی دست به قلم می شود و رویدادهای رامسر را زیر ذره بین نگاهش می برد و احساس می کند که با این کارش خدمت صادقانه ای به شهرستانش انجام می دهد. 

پس از شوروحال فراوان به ناگاه این مطلب را در پست های وبلاگش قرار می دهد. 

دوست داشتم با این جوان تماس بگیرم و علت این تصمیمش را جویا شوم اما امکان این کار برایم فراهم نشد و به همین دلیل مشغول نوشتن این مطالب شدم تا مراتب تاسف خود را بیان کنم. 

هر روزی که می دیدم یک وبلاگ از طرف رامسری ها شروع به کار می کند خوشحال بودم چون فعالیت اینترنتی رامسری ها نوید افق های روشنتری را به ما می دهد البته اگر در چارچوب موازین تعریف شده باشد و به همین دلیل هم خیلی طبیعی است که با پایان کار یکی از آنها هم از خوشحالی در آیم. 

خیلی علاقه مندم که آقای بهرامی با قلم شیوایش دلیل این کارش را برای ما توضیح بدهند. 

از رامسرنیوز می خواهم این نوشته ها را در دید خوانندگان خود قرار بدهد تا دیگران هم اگر نظری دارند برای ما بنویسند و آقای بهرامی هم دست به قلم شود و برایمان بنویسد. 

جا دارد که از رامسرنیوز و همه سایتهای رامسری بخاطر اصلاع رسانی به ما رامسری ها تشکر کنم.  

قربان شما

محمد میرباقری  

به نقل از سایت رامسر نیوز 

============================ 

جناب آقای میر باقری 

سلام علیکم 

 متشکرم از دغدغه تان نسبت به شهر عزیزمان  و مسائل و اتفاقات این قطعه از بهشت زمینی خدا/ 

ایمل بنده mtb_math@yahoo.com 

و شماره تماسم 09368662311 

چشم انتظار راهنماییهایتان هستم بزرگوار/

 

 

یک نظر از خواننده سایت رامسر نیوز راجع به حذف وبلاگ پوزخند

خوب حتما ایشان هم جریان انحرافی تو ذهنش می پروراند دیگه !
خدای نوشته هاش تند بود ولی زیادی لوس می کرد این و وبلاک فریاد رامسر زیادی شلوغ کاری می کنند. یه چیز از کل نوشته ای اقای بهرامی برداشت کردم اینه که . موضع شفافی نداشتند ایشان .  

وحیدی  

=================================== 

جوابیه مدیر وبلاگ 

جناب آقای وحیدی  

سلام علیکم  

ممنون از اظهار نظرتان .

به خاطر داشته باشید که افکار و آراء مردم متفاوت است و انتظار نداشته باشید همه انسانها به یک شیوه فکر کنند. 

و همچنین نباید گمان کرد که هر کس با ما نیست حتما علیه ماست.

پایان کار پوزخند

سلام مخاطبان عزیز پوزخند

یکسال از زمانی که پوزخند زدم می گذرد.

هی پوزخند زدم و زدم و زدم...

اما چه؟

دیگر علاقه ای به پوزخند زدن ندارم.

در آینده بسیار نزدیک این وبلاگ حذف می شود.

بدرود