پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

انتقاد از حاتم بخشی یک مسئول

بمناسبت دهه امامت و ولایت ،مسابقات قرآنی با حضور مسئولین شهرستان رامسر در مسجد بی بی سکینه رمک برگزار شد.حجت الاسلام و المسلمین حسین قبادی به عنوان متولی برگزاری این امر خطیر در ابتدای این مراسم به سخنرانی پرداخت.وی بعد از پایان انجام آداب تقدیر و تشکر از برخی روسای ادارات که امری متداول در بین مدیران شهرستان است که بعد از قرار گرفتن در پشت تریبون سخنرانی به شدت و غیر قابل وصف از دیگر مدیران پای تریبون تقدیر و تشکر می کنند ،از آقای زرگریان به عنوان کسی که به صورت افتخاری برای برگزاری این مسابقات زحمت زیادی کشیده بود نیز تقدیر کرد و در ادامه گفت :"اگر قباله شهرستان رامسر را نیز به اسم آقای زرگریان بنویسند ،حقش است."

نگارنده ضمن انتقاد از این حاتم بخشی مسئول محترم وی را به مطالعه بیت کوتاهی فرا می خوانم که "هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد/نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را".

شهرستان رامسر ،عروس شهرهای ایران که مردمانش با دل و جان به خاک و نامش عشق می ورزند ،چیزی نیست که بتوان از قباله اش برای تقدیر و پاسداشت زحمات شخصی ،حتی کسی که شبانه روز و افتخاری در پی انجام کار عامل المنفعه و خداپسندانه باشد استفاده برد.نگارنده ضمن امیدواری برای رهایی این شهرستان  از بند مظلومیت و رخوت (حتی در نامگذاری) خواستار آن است این خطه سبز به جایگاه واقعی خود بازگردد.

زپوچ جهان هیچ اگر دوست دارم/تو را ای کهن بوم بر ای سخت سر دوست دارم

پوزخندی به پارادوکس برو بچ شورای اسلامی شهر رامسر

تنها چند روز قبل بود که به اصطلاح نشست محفلی در مکان شورای اسلامی شهر رامسر برگزار شد ،اما به واسطه "روز ملی مازندران " پارچه تبریک  در جنب سر در این مکان به اسم شورای  اسلامی شهر رامسر نصب گردید.عجب نقلی است نتوان حل نمودش این معما را

تحریف سخنان امام جمعه رامسر چرا؟

روزنامه ها ،نشریات ،جراید ،فضای مجازی و سایبری و به طور کل رسانه های یک کشور که رابطه تنگاتنگی با افکار عمومی دارند ،علاوه بر اینکه باید حافظ منافع کشور و ملت مورد تبعشان باشند بلکه باید مامن امنی برای بازگویی درد و آلام دلهای مردم آن خطه نیز بوده تا مردم بتوانند از این دریچه با مسئولین اجرایی و بدنه مدیریتی جامعه شان ارتباط برقرار کرده تا مشکلات خود را حل کنند و یا مشکلات خود را به دیگر جاهای دنیا مخابره نمایند تا دست یاری دیگر مردمان را به سوی خود جلب کنند.با این وجود ،نتیجه می گیریم که ،اگر رسانه ها صادق باشند ،منفعتی بزرگ به مردمان خود می رسانند که قابل وصف نیست .روز 14 آبان ماه امسال ، مصادف با "روز ملی مازندران" امام جمعه شهرستان رامسر دقایقی را به بهانه نواختن زنگ روز ملی مازندران در جمع دانش آموزان یکی از مدارس رامسر ، به سخرانی پرداخت و از دلایل نامیدن این روز سخن به میان آورد.متاسفانه مدیریت سایت  "دریانیوز" در عملی غیر حرفه ای و بدور از شان یک فعال رسانه ای ،تیتری را برای این سخرانی با عنوان "تجزیه طلبان رامسری بخوانند" انتخاب و آن را لینک سایت خود قرار داد.نگارنده به عنوان یک فعال رسانه ای ضمن تاسف برای این عمل مذموم ،مدیریت سایت دریانیوز را مورد خطاب قرار داده و در جملاتی وی را به پاسخگویی وا می دارم.

مدیریت محترم سایت دریانیوز،همانطوری که حضرتعالی نیز در ارتباطات خود با بنده بارها عنوان کردید، که در جلسات استانداری از سایت دریانیوز نقل و قول می شود و حقیر  نیز با انتشار مطالبی بر روی آن سایت شاهد پیگیری و حل مشکل مردمان شهرستان رامسر بودم ،چطور به خود اجازه می دهید که سخنان امام جمعه شهرستانمان را تحریف نموده و تیتر آن را با نام کذایی "تجزیه طلبان رامسر بخوانند "لینک نمودید ؟ برادر عزیز ،سوال بعدی من اینست که آیا تیتر انتخابی شما با متن سخرانی امام  جمعه سنخیت دارد؟آیا خواننده از متن سخرانی امام جمعه ،تیتر شما را برداشت می نماید و یا خود به میل قلبی اقدام به انشای این تیتر برای کلیک خور بودن سایت انتخاب نمودید؟ما مردمان شهرستان رامسر ،از این اقدام زننده سایت دریانیوز ، نوعی بر انگیختگی و سیاه نمایی برداشت نموده و در این نکته مشترک هم عقیده هستیم  که این حرکت برای تغییر نگرش مسئولان استان به  این شهرستان دور از مرکز می باشد.نگارنده به عنوان یک دوست به شما نصیحت  می کند که به بهانه چند کلیک اضافه ،هیچگاه شخصیت گروهی حتی دشمنان خود را به عناوین مختلف و به میل شخصی خود زیر سوال مبرید. آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است***­­­با دوستان مروت با دشمنان مدارا.

والسلام علی من اتبع الهدی/.

نظر کابران در باره تشکیل استان جدید در غرب مازندران

پس از نوشتن یاداشتی تحت عنوان "اما و اگر هایی در استانی شدن غرب مازندران" مدیر سایت شمال فردا آن را در خروجی سایت قرار داد.کاربران آن سایت نظراتی قابل توجهی در ذیل آن درج کردند و بنظر بسیار جالب و قابل تامل به نظر می رسد.شما را به خواندن آن جلب می نمایم.

 

محمود

اامید وارم دولت مردان از این فرصت اتحاد و هم دلی مردم غرب استان و شرق گیلان جهت تا سیس استان جدید نها یت تامل و درایت را به خرج دهند وان را تبدیل به تحدید نکنند و موجبات دلگرمی مردم همیشه در صحنه غرب استان را فراهم نمایند

 

 

محمدحسین

دوری راه بهانست برای دنبال کردن اهدافتون، لطف کنید یه بهانه منطقی بیارید(مثلا کمبود امکانات بهداشتی ورزشی یا غیره) مگه یه ادم چند بار در سال نیاز به مراجعه به ادارات کل یا استانداری پیدا میکنه که هر روز ساری باشه، والا ما 30 سال تو ساری بودیم یکبار برای مشکلمون نیاز به مراجعه به ادارات کل نداشتیم چون انتظارات بیخود هم نداشتیم و به حق خودمون قانع بودیم به خدا الان من ادرس خیلی از ادارات کل رو هم نمیدونم

 

 

ehsan

اگه اینجوری باشه که تهران هم از 50 درصد استان ها خیلی دورتره و با این استدلال اصفهان پایتخت بشه خیلی بهتره! همه خوب می دونن که تشکیل یک استان جدید مستلزم داشتن چندین فاکتور اساسی با هم هست.
بابت نظرات بعضی از بابلی های متعصب هم واقعا متعجب و متاسفم!! بزرگ بودن شهر یا زیاد بودن جمعیت چیزی نیست که بشه بهش افتخار کرد و با اون بقیه رو تخریب کرد دوست عزیز!

 

 

...

استان داری که سایت خودش یه ماژول ساده بیشتر نیست و سر هم با 400 تومن جمع میشه .. حالا اینو میگیم نخواستن از پول بیت المال هزینه اضافه کنند
ولی خواهشا برای بر طرف شدن مشکلات مردم غرب استان یه سایت درست و درمون طراحی کنید ( خواهشا قالب ورد پرس و نیوک و... نباشه ) تا همه ی کارهای خودشون رو مجازی انجام بدن
هنوز ما داریم با کاغذ کار میکنیم !!! به خدا الان سال 2011 هم داره تموم میشه شما هنوز تفکر 50 سال پیش رو دارین؟ کی میخواین کارهارو اینترنتی انجام بدین ؟ حتما 50 سال دیگه ... باز بگید چرا پیشرفت نمیکنیم

 

 

مجتبی

اول از همه اینو بگم که به همه نظرات شما احترام می ذارم اما خب سخن من رو هم بشنوید بد نیست.
من یک شهروند تنکابنی هستم یا بهتر بگم شهسواری!
دوستانی که از کمبود جمعیت غرب حرف می زنید این رو بدونید جمعیت ما خیلی هم کمتر از استان هایی مثل ایلام و خراسان جنوبی نیستش.
به نظر من جمعیت نمی تونه به تنهایی دلیل انجام نشدن این طرح باشه. همه خوب می دونیم یک دست های پشت پرده وجود داره که متاسفانه داره جلوگیری می کنه! نمی خوام چیزی رو به رخ بکشم اما خودتون بگید که درآمد گردشگری استان مازندران از کدوم شهرها تامین میشه؟ آیا شهری مثل نکا یا بابل گردشگر داره؟؟ وجود قطب گردشگری ایران در غرب مازندران نمی تونه یک دلیل محکم باشه؟ محرومیت ها و سختی های مردم زحمتکش این خطه دلیل محکمی برای انجام این امر نیست؟ دوستان من انیقدر با حس ناسیونالیستی به قضیه نگاه نکنید! مازندران میتونه در کنار استان جدیدی به حیاتش ادامه بده! امکانات ما هم آنچنان کم نیست. وجود یک بندر مهم (نوشهر) دو فرودگاه که یکی از اونها به زودی مدرن ترین فرودگاه خاورمیانه خواهد بود. شهرک های صنعتی متفاوت - پروژه بزرگ آزادراه تهران شمال- و ....
قضاوت با خودتان!

 

 

0-1-1-1

همین کم مانده شما غرب استانی ها بیایید و در رابطه با بـابـــل صحبت و کلنجار راه بیندازید !
ساروی جماعت پشت سر بابلی ها حرف میزنند واین دو شهر با هم رقابت دارند بابت این است که این دو شهر در یک سطح واندازه هستند ( البته در بعضی زمینه ها بـابـــل برتری دارد و در بعضی زمینه ها ساری ) ولی در مجموع با هم برابری میکنند ، دیگر قرار نیست شما غرب استانی ها که همه وهمهتان را با هم جمع کنیم ، از وسعت و بـزرگی و جمعیت و . . با شهرستان بـزرگ بـابـــل و حومه آن برابری نمیکنید ، از آب گل آلود ماهی بگیرید !
بنده به عنوان یک هم استانی ، به شما پیشنهاد میکنم که بروید و. با هم سن و سال های خود و هم قد و قواره خود رقابت داشته باشید ، نه یکی از بــزرگ ترین ، مهم ترین و کلان ترین شهرستان های شمال کشور که با جمعیتی بیش از 500 ، 600 هزار نفر در زمره کلانشهر شدن میباشد .
غرب استانی های بزرگوار !
استان شدن و استقلال پیدا کردن هم ارزونی خودتون . .شما چه گلی به جمال مازندران زیبای ما داشته ایید که از این به بعد داشته باشید !
در ضمن ، در تمامی استان های کشور به شهرستان های مرکزی و بـزرگ خود نگاه ویژه ایی دارند که در استان مازندران این قضیه شامل شهرستان بـابـــل میشود که نگاه ویژه ایی به آن داشت . علی رقم اینکه هنوز بـابـــل به آن جایگاه واقعی که باید دست میافت ، دست پیدا نکرد .
قضیه تغییر نام استان مازندران به استان بـابـــل بـزگ هم در آن حد و اندازه ها جدی نیست و شما نگران تغییر نام استان نباشید . یعنی اصلا به شما مربوط نمیشود که بخواهید دخالتی داشته باشید .
این 3 ، 4 خط آخر را در جواب آقایی با نام مستعار " غرب مازندران " نوشتم

 

 

بابلی

یکی از موانع استان نشدن غرب مازندران ناکافی بودن جمعیت منطقه غرب مازندران است.اگر مردم غرب استان مازندران آنقدر قدرت دارند بخشی از شرق گیلان را به استان جدید بیفزایند به احتمال قوی قابلیت استان شدن را خواهند داشت.اگر حریف گیلانی ها شوند.اگر با استان شدن غرب استان مازندران این منطقه پیشرفت می کند ما هم خوشحال می شویم.ما بخیل نیستیم.این منطقه در هر صورت بخشی از شمال است.بابل مثل بقیه شمال یک جهنم سبز است.باور کنید.

 

 

Ali.MT

یعنی واقعا برای سیاست گذاران ارشد این استان باید متاسف بود
چقدر ضعف چقدر کم و کاستی چقدر کوتاهی...
من خودم شرق استان می شینم و اصلا دوست ندارم استان ما دو تیکه بشه ولی اگه به زجر کشیدن و به زحمت افتادن مردمه که اصلا بزار استان 100 تا تیکه هم بشه!

یعنی چی.؟ مدیران نالایق نمی تونن این استان رو جوری مدیریت کنند که همه یک اندازه سطح رفاه داشته باشند .
اون صدا و سیمای "تبرستان" که اگر اسمش بشه صدا و سیمای "فقط ساری" خیلی بهتره
اون از خدمات دهی استانی که غرب استان رو به حساب نمیاره اینم از مشکلات مردم که برای یه نامه یا یه امضای ساده باید مثلا از رامسر تا ساری رو بیان و انجام بدن البته اگر آقایان در جلسه نباشند! (هرچند که رامسری ها همه میرن رشت تا کاراشون بهتر و سریعتر انجام بشه )

این چه وضع مدیریت استانه . وقتی یه استان با 3 میلیون جمعیت نتونه کارها و خدمات را حداقل از طریق الکترونیکی انجام بده که مردم راحت باشند وقتی آسایش و رفاه مردم غرب استان برای مسئولان اصلا اهمیت نداشته باشه چرا باید بندگان خدا به سختی بی افتند!؟
در زمانی که همه با اتحاد و یکی شدن به پیشرفت فکر میکنن ما به دلیل ضعف مدیران استان باید از هم جدا بشیم .. البته وقتی تخصص و تعهد جایش رو با استخاره و .. عوض کنه بهتر از این هم نمیشه انتظار داشت
همیشه عقب افتاده ایم ...

 

 

سید

شما سر انتخاب مرکز استان جدیدتون می مونید . حالا دنبال استانی شدنید ؟!

 

 

فرشید

بزودی با تاسیس استان جدید تبدیل به زیبا ترین وثروتمند ترین استان ایران خواهیم شد

 

 

سعید

مردم غرب مازندران بقدری در ایجاد تاسیس استان جدید مصمم هستند که بعید می دانم اگر به خواست قانونی انها توجه نشود کار به این اسانی هاحل شود ضمنا در جواب بابل بزرگ عرض نمایم که نمی دانم منظور شما از برستیز چیست این را می دانم اگر در اینترنت جستجو کنی می فهمی که هزاران نقطه زیبا و دیدنی جهان فقط بنام رامسر نامگذاری شده است .
بگدریم از مابقی شهرها اما بابل را در کجای دنیا می شناسند ما مشکل جمعیت هم نداریم جون گذشته از تمایل شرق گیلان برای الحاق به استان جدید منطق مرزی از قاعده جمعیت مستثنی هستند

 

 

غرب استانی

جناب " دیار بابـل بزرگ " اگر شما هم جای ما بودید و برای کارهای مخابرات و یا گاز و . . .این همه راه را طی میکردی تا به شهرهای مرکزی استان ( بابـل و ساری ) برسی و بعد کارت انجام نشود و آشفته و پریشان به شهرت باز گردی ، همین حرف های ما را تکرار میکنی . نمیکنی ؟
اصلا درست که بتابـل با حومه خودش توانایی استان شدن را دارد ولی ما کاری به شما بابلی هاو جاهای دیگر استان نداریم و فقط خواهان استقلال و جدایی هستیم که انشاالله از شما جدا خواهیم شد تا پیشرفت کنیم .
اگر ما هم جای شما بابلی ها بودیم و یکی از شهرستان های مرکز نشین استان بودیم که کلی بودجه و امکانات استانی را در اختیار داشتیم هرگز خواهان جدایی و استقلال نبودیم .
در ضمن از گوشه وکنار خبر میرسد بابلی ها میخواهند نام استان را تغییر دهند . .شما که انقدر عاشق مازندران هستید ، چرا میخواهید این کار را انجام دهید ؟ چرا میخواهید نام مازندران را تغییر دهید ؟ استان بابـل بزرگ چه معنی دارد ؟ اینکارها و این فعالیت ها چه چیزی را نشان میدهد ؟ جز حس ناسیونالیستی و جاه طلبی شما ؟
امیدوارم این مطالب بنده جاپ شود . نه اینکه از گذاشتن آن روی صفحه خودداری کنید . البته بنده میدانم که نظراتی که بر علیه مرکز نشینان محترم داده میشود حذف خواهد شد و فقط به به و چه چه را روی خروجی میگذارند .

 

 

علی

دوستانی که فاصله زیاد تا مرکز استان را دستاویز جدائی‌طلبی خود می‌دانند:امروزه روز این مسائل از ابتدایی‌ترین مسائل در جهان می‌باشد زیرا دیگرمانند گذشته نیاز به طی مسیر طولانی برای یک درخواست ساده و یا نامه اداری نیست بلکه ارتباطات مجازی واتوماسیون و دولت الکترونیک این مسائل را کاملاً حل کرده و شما فقط برای سیاحت به مرکز تردد نمایید.
درانتها یادآور می‌شوم با کوچک شدن بزرگی به دست نمی‌آید واز این تقسیم هم مرکز و هم شرق و هم غرب استان ضرر می‌کند ودر بزرگی نام استانهای پهناور دیگرگم می‌شوند عاجرانه خواهشمندم منطقی‌تر فکر کنید،همیشه جدایی آخرین راهه ممکن می‌باشد.

 

 

دیاربـابـــل بـزرگ

با تمام احترامی که برای یکایک غرب استانی ها قائل هستیم ، این نکته خالی از لطف نیست که غرب استان هیچگونه ویژگی و مشخصاتی برای استان شدن ندارد .
آخه یک منطقه برای استان شدن باید حداقل ویژگی ها و استاندارد های لازم را داشته باشند که بتواند استان شود یا نه ؟ مگر به همین آسانی و راحتی میتوان منطقه ایی را استان کرد ، آن هم 4 ، 5 تا شهرستانی که روی هم جمعیتی معادل 500 ، 600 هزار نفر دارند .
آقایان محترم غرب استانی ؛ این را بدانید حالا حالا ها و در چندین سال آینده نباید فکر استان شدن را داشته باشید و تلاشی در این زمینه انجام دهید .
اگر این طور باشد و هر کسی هرچه دلش خواست بگوید ، بابلی ها هم باید با حومه خودشان ( بـابـــلسر ، بندپی ، فریدونکنار و امیر کلا ) یک استان مستقلی را تشکیل دهند . این را هم بدانید که بـابـــل بـزرگ با حومه خود به مراتب بیشتر و با پرستیژ تر برای استان شدن میباشد تا غرب استان مازندران .
این گفتار بنده دلیلی نیست که بابلی های با شخصیت و بزرگوار خواهان استان مستقل و یا تغییر نام استان ، به استان بـابـــل بـزرگ میباشند . تمامی بابلی ها به مازندرانی بودن خود افتخار میکنند و هرگز نمیخواهند حتی یک لحظه از مازندران جدا شوند .

که مازندران شهر ما یاد باد . . همیشه بر بومش آباد باد

 

 

رضا

این چه استدلالیه برای تجزیه طلبی؟ از قدیم می گفتن چند چوب بهتر از یک چوب در برابر ناملایمات مقاومت می کنه.

 

 

شهروند بابلی

دوری مسافت غرب مازندران با مرکز مازندران موضوعی پذیرفته شده است.این حق غرب استانی های مازندران است که با تشکیل استان مازندران غربی مشکلشان در این زمینه حل شوداما یکی از مشکلات غرب مازندران نداشتن جمعیت کافی برای استان شدن است.

 

 

محمدحسین

من چندین بار از ساری به چالوس و نوشهر برای کارای مختلف اومدم ولی مشکلی نداشتم هم با تاکسی اومدم هم با ماشین شخصی

 

 

همکار خبرنگار

آقای بهرامی وقت و توان خودت رو بزار برای چیزهایی که ارزش داشته باشه . یه مثال است که میگه (( چو دانی و پرسی سئوالت خطاست )) شما و مدافعان دوتکه کردن مازندران خوب میدونید که امکان این موضوع وجود نداره اما معلوم نیست شما دنبال چه هستید که هر از گاهی آسیاب رو میچرخونید ؟ بسه دیگه . چهر تا نماینده که خوبه چهارصدتا نماینده هم داشته باشید مازندران دو تکه نمیشه .((( ستاد مازندران یکپارچه !!!!!)))

 

 

مجید فتحی

من خودم دوسال دانشجوی آزاد چالوس بودم و شرایط رفت و آمد سختی رو داشتم - چند بار آرزو کرده بودم ای کاش نهران قبولی میشدم چرا که رفت و برگشت از ساری به تهران برایم آسان تر بود دلم خوش بود در دانشگاه استان خودم قبول شدم از این بابت به غرب استانیها حق میدم اما نباید ابهت مازندران شکسته بشه

 

 

مفدم

همیشه اینطور بود که غرب استانی ها تحت فشار مرکز نشینان باشند و برای حتی کارهای ابتدائی باید راه دور و درازی را طی کنند و اگر خوا9هان استقلال هم باشیم متهم به جدائی طلبی شویم . این انصاف نیست . دوستان شرق و مرکز استانی خودشان را فقط یک روز به جای ما بگذارند و بعد خداوکیلی اظهار نظر کنند .

0111_بـابـــل

هه هه هه . .
شما که نه به داره ، نه به باره افتادید به جون هم بابت مرکز استانی ؟!
دیگه نگید چرا بابلی ها با سارویها مشکل دارند .
شما که هنوز حکم یه جوجه 20 روزه رو دارید، اینطوری میکنید ، وای به حال اون روز که سر و سامون بگیرید !
تا دنیا دنیاست ، مازندران استان ماست

 

 

ابراهیم

جناب نوشهری بزرگوار ، چرا از همین الآن بحث مرکزیت استان را شروع کردید ؟
بزارید جدا شویم بعد تصمیم می گیریم .
فرقی ندارد کجا مرکز استان باشد . این بحث ها را می کنیم چیزی به درد ما نمیخورد
چرا بهانه دست مرکز نشینان می دهید که به ما بخندند ؟

 

 

نوشهری

جناب کلانشهر بـابـــل ، اصلا کی گفته تنکابن میخواهد مرکز استان شود ؟
اگر استقلال پیدا کردیم اجازه نخواهیم داد تا تنکابن مرکز شود .
که اگر بشود آنوقت میشود قضیه بـابـــل و ساری .
با وجود بودن بـابـــل ، ساری مرکز استان است !
در ضمن ما تمام ویژگی های استان شدن را داریم و نیازی نیست شما ما را راهنمایی کنید .
چرا شما فکر می کنید فقط خودتان بـزرگ و پرجمعیت و دارای تمامی ویژگی ها هستید ؟
مگر غرب استان چه چیزی کم دارد ؟
ما می خواهیم استان شویم . همین

 

 

ساروی ریکا

ماندران تا ابد ماندران خواهد بود بدون اینکه یک وجب ا خاکش کم بشه

 

 

کلانشهر بــابــــــل

اصلا قبول که شما یک استان مستقلی شوید !
یک سوال : کدام یک از شهرستان های غرب مازندران توانایی مرکزیت و اداره یک استان را دارند ؟
مگر تنکابن به این کوچکی و کم وسعتی میتواند اداره کننده یک استان باشد ؟
این کارها و طرز فکرها خود را گول زدن است .
مانند کبک سرتان را کرده ایید در برف و از هیچ چیز خبر ندارید .
خودتان هم خوب میدانید و واقف هستید که فعلا توانایی و شرایط استان شدن را ندارید و این تلاش ها ، تلاش های بی جهت و بیهوده ایی بیش نیست .

که مازندران شهر ما یاد باد . و همیشه بر بومش آباد باد

 

 

محمدحسین

مجتبی آقا و دوستان غرب استانی!!! بنده از دنیا بی خبر نیستم ، من حرفم اینه دلایلی که آقای بهرامی تو مطلب ارسالیشون نوشتن دلیل جدایی نمیشه. اولا عرض کنم بنده چند ساله تهرانم و جدایی شما هیچ منفعت یا ضرری برای من نخواهد داشت دوما قدرت یه استان به وسعت و جمعیتشه که با این حرکت هر دو استان اسیب خواهند دید سوما مگه مرکز استان چقدر برتری نسبت به شهرستانهای دیگه مازندران داره که میگید حقتونو خورده؟(البته بغیر ترافیک و آلودگی) اگه منظورتون این چند تا کارخونست که به دلیل ارزونتر بودن زمینه که این منطقه بیشتر کارخونه داره، البته من منکر ضعفها نمیشم، ضعف صدا و سیما که من قبول دارم یا نداشتن جاده مناسب و امکانات ورزشی و اشتغال که اینا همش تو ساری هم محسوسه. در پایان یه نکته رو عرض کنم تو این دولت بیشترین مدیر غرب استانی تو کشور و استان اومدن وقتی اینهمه مدیر پر قدرت دارید و کاری براتون نکردن چطور میخواید با استان شدن پیشرفته بیشتری داشته باشید

 

 

فرزام

آقا از قدیم تنکابن و چالوس و رامسر جزو گیلان بوده و باید به گبلان برگردد نه اینکه استان جدید تاسیس شود
گرگان هم باید به مازندران برگردد

 

 

محمدرضا بهرامی

مدیریت محترم سایت شمال فردا
سلام و عرض خسته نباشید خدمت آن بزرگوار/بزرگواران
ممنونم از اینکه یاداشت مرا در خروجی سایت قرار دادید
و نشان می دهد که شما این آیه را قبول دارید که
"
فبشر العباد الذین یستمعون القول و یتبعون الاحسنه
خدا خیرتان دهد.
شمال فردا :
همکار عزیز ؛ قلم توانای شما همواره مورد استقبال مخاطبان " شمال فردا " قرار می گیرد .
قطعا حجم بالای نظرات ارسالی و قابل تامل کاربران ما تایید کننده این موضوع می باشد .
محفوظ باشید .

 

 

مجتبی

محمد حسین آقا!!! شما کلا از دنیا بی خبری!!! چرا همه چی رو با خودت مقایسه می کنی!

بیژن خاوری

این غربیها و شرقیهای متعصب , به این چند کلام حرف عاقلانه اقا مجتبی را هم توجهکی بکنند

Ehsan
جان , مثل اینکه پایتخت رو با مرکز استان اشتباه گرفتی . ولی اخرشو خوب اومدی

این اقا فرزام هم که خیلی از قافله پرته!!!!

مخاطب ک ل ا ن شهر بابل , و با عرض پوزش از همه بابلیهای عزیز
مثالی اختصاصی مخصوص این بابلی کامنت گذار و پر مدعا . در یک فضای دویست متری , گاه هزارتا گوسفند نگه میدارن و میشه اغل , و گاه یک سالن 50 متری میشه محل اجلاس اندیشمندان . فلذا میبینی که از نظر کمی و کیفی به هم قابل مقایسه نیستند . و خود بخوان حدیث مفصل.....

ساروی ریکا : سنار بده اش ............

نوشهری و همشهری عزیز , کاش ان دو جمله اول را به رشته تحریر در نمیاوردی , تا درخشش دو جمله اخرت چشمها را خیره میکرد .

و ابراهیم جان هم از همان ادمی روشنه غرب مازندرانیست .

جناب 0111 بابلی
بهتر است شما را بارفروش دهی و یا بارفروش و یا ما مطیری بخوانیمتان ,که عقبه خودتان را هم بخاطر بیاورید .
اخه ادم عاقل , همین چند سال پیش نبود که(سال 68) که بابلسر ازتون جدا شد . چرا ان موقع رگ گردنتون نزد بیرون؟؟؟ و شاید خواب بودید .
اره عزیز جان برادر اخوی , شما خودتونو نتونستید حفظ کنید .و ان جوجه(بابلسر) بزرگ شد و مستقل , انوقت میخواین با این شعارها استانو حفظ کنید؟؟ کافیه............ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چالوسی عزیز ,آدم عاقل و خردمند که شاخ و شونه نمیکشه و حق رو به حقدارش میده ,مواظب سخنانت باش که موجب ضعفت و دلسردی همشهریانت نشه ,باریکلا پسر خوب

مجتبی جان : اوایل جمله هات قیلی قشنگ و فریبنده است و اخرش میزنی همه چیزو خراب میکنی , اخه چرا از استحقاق گفتی؟

شمالی عزیز و دلبند , اول بزارین برادریمون ثابت بشه , بعد روی ارث و میراث دعوا کنید .

قابل توجه ساروی عزیز : تکرار مکررات , کرگان شما بزرگ شد و مستقل , بابلسر بابل بزرگ شد و مستقل , خراسان خیلی بزرگ بود و شد مستقل , اذربایجان خیلی بزرگ بود و شد ند مسقل وووو و غرب مازندران هم بزرگ شد و یا داره میشه که بشه مستقل , شما نگران نباش , باشه گلم !!

در خاتمه به عرض عزیزان کامنت گذار و صاحب نظران و مهمانان میرسانم که این استقلال دیر یا زود , به همت مسئولین ذیربط اتفاق خواهد افتاد . بهتر است که این تعصبات را کنار گذاشته و در بالا بردن توان اقتصادی , و به تبع ان فرهنگی و امنیت و اسایش جمعی همت کنیم و از اتش حسد و نفاق ,پرهیز

 

 

مامطیـرکبیر مازندران

توریست و مسافر خیز بودن غرب مازندران ارزونی خودتون و همشهریاتون .
ولی این رو بدونید به هیچ عنوان نمیتوانید استقلال پیدا کنید و استان شوید . در واقع نمیگذارند که استانی مستقل تشکیل دهید .
همان یک باری که گلستان جدا شد برای هفت پشتمان کافیست ، شما دیگر نیازی نیست جو گیر شوید و ادعالی استقـــلال کنید !
آخه اگر 40 درصد شرایط استان شدن را داشتید خیالی نبود ، درد ما اینه که هیچگونه شرایط و ویژگی استان شدن را ندارید و دم از استقــلال میزنید !
چرا برای توجیه این کار بیخود میگویید بابلی ها برای گرفتن و داشتن پست و مسئولیت در غرب مازندران مخالف استان شدن هستند ؟!
مگر استان خراسان جزئی از مازندران است ، که از استاندارش گرفته ( مهندس ابوطالب شفقت ) تا دیگر مسئولین طراز اولش بابلی هستند ؟
مگر استان سمنان جزئی از مازندران است که از استاندار گرفته ( مهندس راهی ) و مسئولینش تماما بابلی هستند ؟
چرا راه دور برویم ؟ همین استان همسایه ( گیلان ) که شما دوست دارید به آن ملحق شوید ! مگر جزئی از مازندران است که از استاندارش گرفته ( سردار سعادتی ) تا مسئولینش بابلی هستند ؟
این حرف های شما که بابلی ها دوست دارند غرب مازندران جزئی از مازندران بماند تا مسئولیت داشته باشند ؛ جز خرافات و کوته فکری شما چیز دیگری نیست .
چه بسا با استان شدن غرب مازندران ، استاندار و دیگر مسئولینش بابلی باشند و از این حیث بابلی ها سود ببرند ولی حرف ما چیز دیگری است که اجازه نمیدهیم شما استان مستقلی شوید . دوست نداریم بیش از این بر پیکر نیمه جان مازندران ضربه ایی وارد شود و مازندران بیش از اینها دچار عقب ماندگی و پسرفت شود .
پس این را آویزه گوش خود کنید ای مردمان غرب مازندران زیبا :
شما به هیچ عنوان توانایی و قدرت استان شدن و اداره یک استان را ندارید . نشونش به این نشون که از همین الآن سر مرکزیت استان با هم مشکل و کلنجار دارید !

قضیه تغییر نام استان ، به استان بـابـــل بـزرگ که دوستان غرب استانی از روی بغض و کینه به آن اشاره کرده اند هم شایعه است و بنده به عنوان یک شهروند بابلی با این تغییر نام کاملا مخالفم و دوست ندارم نام استانم تغییر کند .

نام استان تا ابد مازندران خواهد ماند ، نه استان بـابـــل بـزرگ

از مدیریت محترم سایت وزین شمال فردا هم درخواست دارم این قبیل نظرات را که بوی دشمنی و انزجار میدهد را به تصویر نکشد .

 

 

بیژن خاوری

در جواب محمد حسین خان که اصرار دارند پاسخی در خور درکشون داده بشه
اول که با تاکسی اومدی. در طول راه خواب بودی و حالیت نشد . بعد که به شخصی(حالا معلوم نیست که ماشین خودت بود و یا کرایه) بهرحال انقدر مات و مبهوت جذبه های منطقه بودی که اصلا نفهمیدی کی رسیدی.
در کامنت دوم: دوری را بهانه دونستی و دنبال کمبودها میگشتی و اینکه در سال چند بار به ادارات کل نیاز و شما 30 ساله که نیاز به ادارات پیدا نکردی و حتی ادرسشون را هم بلد نیستی.
اول اینکه نشاندادی که این قضیه یه جورایی مور مورت کرده و طاقت نیاوردی سکوت و منطقی فکر کنی.
دوم اینکه گذر خیلیها به ان ادارات نمیخوره , چون نه به گروه خونشون میخوره و نه به شغل و به تبع ان ,گرفتاریشون . مثلا رسیدگی و تصمیم گیری و اعتراضیه ها و استعلامهای کلان اقتصادی و صدها پرونده در روز , از سراسر استان به چم حقیرانه شما نمی اید .
سوم اینکه قرار هم نیست همه ادرس ادارات کل را بدونند , مگر اینکه در بن بست و پیچ و خمهای ان ,بالاجبار گیر بیفتند . و شما هم حتمآ شغلت طوریه که مسیرت تا اخر عمر بدانجاها نخواهد افتاد . قرار نیست که پوست موزی که دیدیم و یا پرت میکنیم و یا میکنند , چون در مسیر ما نیست, برش نداریم و به دیگران هم بگوییم که برندارن.
اره عزیزم : همانطور که گفتم , هر بچه ای بزرگ میشه و برای استقلال و تشکیل خانواده و اینکه نشون بده که بزرگ شده , هی بهونه در میاره که استقلال پیدا کنه .
ایا فکر نمیکنی که دیگه بزرگ شده و نمیشه جلوی استقلال خواهیشو گرفت ؟؟؟؟؟

 

 

محمدحسین

دوستان هم استانی (بقول خودتون غرب استانی! ) خصوصا آقای خاوری، من دو تا کامنت گذاشتم، لطف کنید جواب دومی رو هم بدید!

 

 

ساروی

به نظرم غرب استانی ها همچون تنکابنی ها و رامسری ها و چالوسی ها و...راه خطایی را دنبال می کنند.مگر فاصله رامسر تا ساری چقدر است.در سال چند بار کارشان به ادارات کل استان می افتد.اکثر مردم شاید سالی یکبار هم با ادارات کل استان کاری نداشته باشند.تکه کردن استان زیبای مازندران کار درستی نیست.غرب استان مازندران مثل مرکز و شرق استان است و مردم غرب استان مازندران هیچگونه مزیتی بر دیگر هم استانی ها ندارند که امکات بیشتری می خواهند.مگه بقیه مردم استان چقدر امکانات دارند.

 

 

شمالی

در صورت استان شدن مازندرانی بهترین گزینه شهر چالوس می باشد.چالوس تمام قالبیت مرکز استان مازندران غربی آینده را دارد.چالوس هم از نظر جمعیت و هم از نظر توریستی و گردشگری و هم از نظر معروفیت و هم از نظر سوق الجیشی از شهر هایی نظیر تنکابن(شهسوار) و رامسر و نوشهر و عباس آباد بیشترین قالبیت را دارد.امیواریم مازندران غربی هرچه زودتر تشکیل گردد.

 

 

بیژن خاوری

در ادامه, علی آقا : به جهاتی ,بعد مسافت را درست کفتی , لیکن اینها بهانه استقلال است و خروج از مدیریت تعصب مآبانه غربیانی مثل همین از دیار بابلیها

نظر غرب مازندرانی باید مورد توجه این شرقیهای کامنت گذار ناسیونالیست قرار بگیره که به چه استدلال ساده ای جوابشونو داده

به فرشید خان عزیز , باید از بکار بردن جمله و کلماتیکه موجب حسد و نفاق میگردد , پرهیز کرد و هرکس را باید به اندازه تعقل و تفکر و استعداد خودش ازش انتظار داشت . و وجود این نعمت خدا دادی نباید موجب فخر گردد , زیرا بودن و خلقت ما در این بهشت روی زمین , به جبر بود , نه اختیار

آقا سید : شما حرص نخور چون ....... . غربیها با مرکزیت آنهم کنار میان!!

Ali .mt:
جوش نیار عزیزم ,جریان اب رودخونه مسیر خودشو طی میکنه , چون باید که به دریا برسه . و این به انحراف کشوندن و سد کردنها و به مسیری خاص هدایت کردن ,فقط زمان رسیدن به مقص رو طولانی میکنه , ولی بالاخره میرسه به همانجایی که باید برسه.

بابلی عزیز : به اصطلاح عوامانه , دمت گرم . همه ایرانی هستیم و ایران وطن ماست . ما باید از منافع دیگر هموطنان در جای جای این اب و خاک حمایت کرده و حفض امانت کنیم و انان نیز از منافع و مرزهای ما.
هیچ فرقی نباید بین شرق و غرب ,شمالی و یا جنوبی قائل شد .

0-1-1-1:
بزرگی به سن نیست , هست؟
محاسن سفیدی و فرتوتگی نیست , هست؟
یکی از جوانی چو گوساله است
زمان بزرگیش گاویست, نیست؟
یکی کره خر زاده شد بهر زیست
همه عمر کارش علف خوارگیست
یکی را خردمند ارد جهان بهر زیست
همه عمر او بهر یک خدمتیست
بزرگی به عقل است , نه بر سن و ریش
تواضع به رفتار نوعی عاقلیست
بزرگی نه بر هیکل و قدمت است
نه بر ثروت و مال و یا منصب است
بزرگی به عقل است , نیست؟
به رفتارو کردارو مردیست, نیست؟

این بخشی از شعرو ور منه که شید کاملشو برات فرستادم
همه نگاهات ناشی از خود بزرگ بینی و نشئت گرفته از عقده های روانیست

 

 

بیژن خاوری

جناب مقدم : وقتی پای منافع پیش میاد , اعتقاد و باور به خدا وکیلی کم رنگ میشه .

جناب محمد فنجی : موضوع ابهت و یا بی ابهت و یا کم ابهت کردن مازندران نیست , بلکه باید باور داشت که تولدیست و نوزادی که شاهد بزگ شدن ان بودیم و امروز انقدر بزرگ شده که به استقلال برسد . بنابراین این استقلال را باید به ان داده بشه .

مخاطب همکار خبر نگار : بوی سوختگی از این مانیتور ها هم به مشام میرسه . جای تاسفه که خودتو همکار خبرنگار میدونی ,چون شغلت با این تعصبت مغایرت داره . و اینقدر عقلت نمیرسه که بزرگ شدن , جبره , نه اختیار.

به محمد حسین خان : انقدر حواست نیست که موضوع بعد مسافت و اتلاف وقت و خطرات احتمالیه ؟ انوقت میگی که هم با تاکسی (شهری یا تلفنی) و ماشین شخسی اومدی و برات سخت نبود ؟؟ عجب جونی داری .

به شهروند بابلی : قربون ادم چیز فهم ,... سر انهایی که با تعصب (نه منطق) به این قضیه نگاه میکنن . درسته عزیز من , شرایط مهیا خواهد شد و این اتفاق قانونآ خواهد افتاد.

اقا رضا : مشاالله ماشاالله که چما هم چه استدلالی دارید . ماشاالله به اینهمه هوش . هر سخن جایی , و هر نکته مکانی دارد . اقا رضا , میتونی دنبال مصداق مثالت جاهی دیگه بگردی.

از دیار بابل بزرگ : خود بزرگ بینی از تمام کلماتت میباره و هنوز نفهمیدی که بزرگی به قد و قواره و هیکل نیست . هنوز متوجه نشدی که بزرگی به عقل و شعور است که در رفتار و گفتار و کردار , خودشو نشون میده . تا حالا ندیدی که فیلی عظیم الجثه تابع کودکیست . ووو فلذا به دیار بابلت نناز که یک کارخانه یک مدیر داردو پنجاه کارگر که تابع مدیرند . لطفا به خودت و ان اورکت و نیسانت نناز که ممکنه مانع پیشرفت فکریت بشه . اره عزیز بابلی , شما از حقوق خودت دفاع کن و با حق طلبی همسایه و فامیلت مخالفت نکن .

 

 

سمانه.رامسر

باید هم بابلی ها مخالف جدا شدن غرب مازندران باشن چون بهترین جا واسه اشتغال خودشون رو از دست می دن. دیگه کی بیاد تو رامسرو تنکابن مدیر و مسئول بشه!!!!! اونا نگران این هستن که موقعیت شغلی خودشون رو از دست بدن.
امیدوارم این تلاش به نتیجه برسه و غرب مازندران یک استان جدا بشه

 

 

مجتبی

متاسفم برای آقای بابلی!!! همچنین برای هم استانی آینده ام (نوشهری) چرا سوژه دست شرقی ها می دهید! مرکز هر کجا باشد مهم نیست مهم جدایی هستش! اگه اینجوری بینمون اختلاف باشه عمرا بتونیم کاری بکنیم دوست من! در ضمن اینکه کدوم شهر مرکز بشه رو ما انتخاب نمی کنیم اون باید کارشناسی بشه که بعید می دونم نوشهر استحقاقش رو داشته باشه!

 

 

چالوس

چالوس سرور مازندران غربی

 


اما و اگر ها یی در استانی شدن غرب مازندران

 

نیک می دانیم که مسئله استانی شدن غرب مازندارن ،دارای سابقه طولانی است و با اسناد و مدارک موجود ،این خواسته را می توان به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نسبت داد.با این وجود ،هر از چند گاهی ،این آتش نیمه افروخته شعله بر می فروزد و تیزی گرمایش افرادی را به تکاپو وا می دارد و دوباره در بستر خاکسترها پنهان می گیرد تا  نیروی از دست رفته خویش را باز یابد.

در این میان شاید این سوال مطرح شود که آیا موضوع استانی شدن غرب مازندارن ،توسط افراد خاصی مطرح می گردد ،و آیا در پشت طرح این موضوع اهداف خاصی مطرح است و در مقابل مخالفان این موضوع چه کسانی هستند و دلایلشان برای طرد ادعای فوق چیست؟مخالفان چه طرحهایی دارند که خود را دلسوز مردمان غرب مازندارن می دانند و نهایتا حرف دل مردمان غرب مازندران که همانا صاحبان اصلی این اقدامات هستند چیست؟

پر واضح است که طرح و پیگیری مسئله ای ،آنهم بعد از گذشت زمان سی و اندی سال قدمت، نمی تواند توسط افراد خاصی دنبال شود و شبهاتی مانند مسئله زمین خواری و ... به مثابه پاک کردن صورت مسئله برای فرار از واقعیت است که توسط مخالفان طرح تشکیل استانی جدید مطرح می گردد و با اندکی تامل می توان پاسخ هایی بسیار مطلوب و محکمه پسند به آنها داد.

باید گفت طرح تشکیل استانی جدید در خطه غرب مازندران ،علی رغم ادعاهای موجود مخالفان و موافقان ،امری نهادینه شده در میان توده عظیم مردم این منطقه است.برای استدلال آن کافی است در پای صحبتهای تک تک مردمان این منطقه ،از کشاورز و دامدار و بی سواد گرفته تا دکتر و مهندس و دانشجو و دانشگاهی ،بشینی و بدون هیچ گونه ذهنیتی قضاوت کنی ؟سپس خود به این سوال پاسخ خواهی داد که آیا این طرح توسط افراد خاصی با انگیزه ها و منافع شخصی مطرح می گردد یا حرف دل مردم است.

موضوع استانی شدن غرب مازندران آنچنان جدی در میان مردم مطرح می شود که برای انتخاب نامزدی در هر یک از انتخاباتهای شهرستانی ،اولین موضوع مطروحه و تعهد پیگیری نماینده ،مسئله استانی شدن غرب مازندران می باشد.

از جهتی دیگر می توان به جایگاه فرهنگ ،قومیت ،لهجه و حتی نحوه برخورد مردم غرب استان اشاره کرد که تفاوتهای بارزی با دیگر مردمان این استان دارد.در جواب به رد این ادعا توسط مخالفان باید گفت هیچ گونه جایگاهی برای مردمان غرب استان مازندارن در چارت مدیریتی و تاثیر گذار استان خصوصا صدا و سیما که باید پایگاه محکمی برای زنده نگه داشتن ،فرهنگ و گویش است در نظر گرفته نشده است.متسفانه مردم غرب استان مازندارن شاهد تماشای برنامه هایی از سیمای مازندارن هستندکه بدلیل عدم فهم لهجه موجود بصورت پانتومیم  برایشان اجرا می شود.(تلفظ گویشی متفاوت با گویششان).این ادعاها را می توانی از هر شخصی که به صورت کاملا تصادفی از مردمان غرب مازندران انتخاب شود شنید.

صور دیگر بررسی استانی شدن نیز کاملا مشهود است.بعد مسافت این شهرستانها از مرکز استان است که حتی با ایجاد فرمانداری ویژه (ایجاد اسمی کاملا ناشیانه برای رد خواسته های مردم) کاری برای حل نمودن مشکلات مردم طراحی نشد.برای نمونه می توان به نشست بخشداران استان مازندارن در رامسر اشاره کرد که مدیر کل امور روستایی استان مازندارن از این که مسافتی طولانی را از مرکز استان به شهرستان رامسر برای تشکیل جلسه عزیمت کرده ،انتقاد کرد و از خطرات جانی و خستگی برای خود و همکارانش سخن گفت ولی متاسفانه به این سوال پاسخ نداد که چگونه مردمان این شهرستان برای امضای نامه هایشان و تایید کارهایشان توسط مسئولین استان مجبورند هر روز این مسافت را طی طریق نمایند و گاها بی نتیجه بازگردند.

و اما پاسخ نگارنده مطلب به مدعیان یکپارچگی استان مازندارن و مخالف تشکیل استانی جدید باید به عرض برساند ،موضوع استانی شدن غرب مازندارن یک خواسته مردمی است ,و لذا شایسته است یا به خواسته های مستقیم خود مردم استناد شود که همانا باید چنین باشد و یا کسانی که بر خواسته از رای و نظر همین مردم ، مانند نمایندگان آنها در خانه ملت و یا در شوراهای شهر ،و دیگر نهادهای مدنی البته در چارت قانونی و میزان وظایف آنها باشد.البته این نیز جای یادآوری دارد که نهادهایی که مدیران آن منصوب می شوند بنابر حکم انتصاب مجبورند از مافوقشان تبعیت کنند و برای راضی نگه داشتن مافوقشان گاهی اوقات حتی حاظرند خواسته های بحق مردم را نیز نادیده بگیرند که البته در این جا خداوند نظاره گر است و حق مظلوم را می گیرد زیرا مردم این خطه از بهشت خدا معتقدند وعدالله الحق/.

تامل بر یاداشتهای یک نامزد انتخابات

در هنگام کار با اینترنت و استفاده از نرم افزار ورد در یکی از کتابخانه های شهرستان رامسر ،مطلب تایپ شده ای بر روی صفحه کامپیوتر ،توجه مرا به خود جلب کرد .

این فکر از ذهنم عبور کرد که بعضی اوقات کلاغی به انسان شیوه دفن میت را یاد می دهد و شاید بعضی اوقات دیگر دانش آموزی به نامزد انتخاباتی که سالها در سمت اجرایی  نظام فعالیت داشته است.

 

به نام خدا

با عرض سلام خدمت دانش اموزان عزیز من امیر حسین ...فرزند محمد رضا ...هستم . اگر به من رای دهید من سعی می کنم که مدرسه ی بهتر و خوب تری داشته باشیم.نمی دانم من لایق این کار می دانید یا نه .البته من از همه بهتر نیستم. می توانید دیگران را انتخاب کنید و  به ان ها رای دهید.

    با تشکر امیر حسین ... .                     

 

قضاوت با خوانندگان گرامی

پس از انتشار مطلب  گپی خودمانی با عضوی از شورای اسلامی شهر رامسر خوشبختانه مسئول روابط عمومی  شهرداری شهر رامسر در پاسخ به آن یادداشتی را طی کامنتی  برای وبلاگ ارسال کردند که شما را به خواندن آن دعوت می نمایم.


روابط عمومی شهرداری /مدیر محترم وبلاگ پوزخند در مطلبی از قرار نگرفتن تابلوی راهنما و جهت نما در چهارراه بسیج را یکی از مشکلات مسافرین اعلام نمودند.             
که در پاسخ به این شهروند عزیز اعلام می شود : برابر بررسی های بعمل آمده و طرح مطالعاتی مشاورین سازمان حمل و نقل از چهار طرف تابلوهای راهنمای مسیر تنکابن – رشت – چالوس بلافاصله بعد از تأسیس چهاراه نصب گردید که تصاویر زیر گویا می باشد.     
عکس ها در سایت شهرداری رامسر موجود می باشد .

 

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیر محترم روابط عمومی شهرداری شهر رامسر و تشکر از پیگیری مطالب منتشر شده .

اما باید گفت متاسفانه چرا به این سوال پاسخ داده نشده است که با وجود  تابلوهای یاد شده  باز هم مسافرین عزیز دچار سردرگمی در این چهار راه برای مسیر یابی  می شوند.

گپی خودمانی با عضوی از شورای اسلامی شهر رامسر

اطلاع رسانی امری حیاتی برای جامعه ای که در آن زندگی می کنیم است و بدون آن زندگی فرد ، فردمان مختل خواهد شد.متاسفانه  برخی مسئولان رامسری با رسانه های مجازی آشنایی ندارند و یا بعضا به کلی با رایانه و سایت و ... بیگانه هستند .در این بین تنها مسئول شهرستان رامسر که دارای وبلاگ شخصی  برای درج مطالب ،یاداشتها و ارتباط با مخاطبین مجازی ،آقای سید کمال سیدی (بهانه ای برای فردا)است که جا دارد تشکر خود را نصیب این عزیز بزرگوار نموده و این کار شایسته اش را بستایم و سپاس ویژه خود را نیز تقدیمش نموده چرا که پیگیر مطالب مربوط به شورای اسلامی و شهرداری  شهررامسر در فضای مجازی است و نکته نظرات  خود را از طریق یاداشتهای کوتاه ،و قرار دادن آن در وبلاگ بهانه ای برای فردا به مخاطب تفهیم می کند.

حال سید بزرگوار،خواهشمند است به دو نکته زیر نیز دقت کرده و آن را در دستور کارتان قرار دهید.

نکته اول این است که بعد از تغییر ماهیت میدان رمک به چهار راه رمک ،انتظار داشتیم که تابلوهای جهت یابی نیز در تقاطع این چهاراه قرار گیرد.زیرا اگر حضرتعالی شخصا ده دقیقه در کنار یکی از خیابانهای این تقاطع با پای پیاده توقف کنید ناگزیر باید به میهمانهای زیادی آدرس شهرهای رشت، چالوس و... را بدهید که از حوصله انسان خارج است و اگر هم به مردم پاسخ ندهیم رسم مهمانوازی در  "عروس شهرهای ایران بودن"را بجا نیاورده ایم.

و اما نکته دوم ،متاسفانه و یا از نگاهی دیگر خوشبختانه ایستگاه مینی بوس جنب چهار راه رمک از این محل به میدان شهید رجایی انتقال یافت.اقدامی که علاوه بر بارمالی برای دانشجویان دانشگاه پیام نور و دور از دسترس بودن برای همه نتیجه ای دیگر حاصل نشد .ای کاش با اندکی تامل پیرامون انتقال این ایستگاه آنرا به مکانی دیگر که برای همگان قابل دسترسی باشد جابجا می کردید.اما تقاضایم این موضوع نیست ،چرا که حتما فکر درآمدهای دانشجویان در حال تحصیل،را کرده اید و احیانا چاره ای برای آن اندیشیده اید (این نکته را  به این خاطرعرض کرده ام که شما خودتان دانشجو بوده اید و نیک می دانید که صرف هزینه های خرید کتاب و نهار و... خود به تنهایی غیر قابل تحمل است حال چه برسد به هزینه های اضافی از قبیل انتقال ایستگاه مینی بوس که حداقل روزانه 500 تومان هزینه دارد).تقاضایم اینست که دست کم یک آبخوری برای رفع تشنگی دانشجو  و راننده خسته و یک سایبان برای قرار گرفتن در روزهای بارانی  و آفتابی در آن مکان می اندیشیدید.

و نکته آخر نیز اینست که اگر از بیمارستان امام سجاد (ع) به سمت میدان امام (ره) حرکت کنیم در و دیوار های شهر به صورت کاملا بی سلیقه  و به دور از انتظار از پرده های تبریک ،تسلیت و اعلامیه های متفاوتی پر شده است که چهره شهر را کاملا زشت کرده است و اوج این بی سلیقگی ،به جنب هتل نگین و بانک صادرات سابق بر می گردد که انسان در هنگام عبور کردن از کنار آن برای فرار از دیدن این صحنه زشت مجبور است دقایقی چشمانش را ببندد.(اگر زمین بخوریم بهتر است تا شاهد بی نظمی و صحنه های زشت از این منطقه باشیم)

از آنجاییکه با شخصیتتان آشنا هستم ،امیدوارم به مطالب فوق اهمیت داده و در جهت حل این مشکلات بکوشید.

 

خطر در کمین است،لطفا توجه کنید

وقتی از خیابان مشهور به 20 متری رامسر ،جنب شهرداری شهر رامسر به سمت دریا حرکت می کنی ،اگر اندکی سرت را معطوف کنید و به درختهای نخل حاشیه خیابان توجه نمایی با واقعه ای تلخ تصویر زیرروبرو خواهی شد/.

اصلا نمی خواهم بگویم که که به فکر محیط زیست و حفاظت از این درختان باشید.چون خیلی از این حرفها زدیم...!!!

می خواهم به این نکته اشاره کنم که اگر هم اکنون جلوی سایش سیمها و فرو رفتن آن در تنه درخت ، گرفته نشود متاسفانه با حادثه های ناگوار مواجه خواهیم شد.

پس مسئولان مربوطه بی درنگ هم اکنون اقدام کنید/.

آیا وعده هایی که نمایندگان داده اند، یادتان هست؟

در آستانه انتخابات در کشور ،بسیاری از نامزدهای انتخاباتی ،وعده های رنگارنگی به مردم عزیز کشورمان می دهند.گروهی، از حل مشکلات کلان کشور صحبت به میان می آورند و گروهی دیگر برای اینکه از قافله شعار پراکنی ها عقب نمانند از وعده های شهری و شهرستانی سخن می گویند که صد البته برخی از این موارد مطروحه از پایه بی اساس است و بستگی به هشیاری مردم دارد تا به آن فریفته نشوند .

با این وجود مردم نیز با پیگیریهای مداوم و پرس و جوی زیاد از افراد دانا و معتمد ،نماینده اصلح خود را انتخاب کرده و بهترین انتخاب خود را به صندوق انداخته و در انتظار اقبال عمومی برای انتخاب نماینده مورد نظرشان می نشینند.

در این زمان سکانسی جدید آغاز می شود و نامزدی که سابقه درخشانی از خود بجای گذاشته و تبلیغات و وعده های بیشتر و بحق تری به مردم حوزه انتخاباتی اش داده و بیشتر مورد توجه قرار گرفته است ،نامش از صندوق آرا بیرون آمده و نماینده تمام مردم آن منطقه ،حالا چه شهرستان یا استان و یا کشور می شود و در یک کلام  بعنوان فرد اصلح آن حوزه انتخابیه برگزیده می شود.

پس از انتخاب ، نوبت آن نماینده است تا به شعارهایش عمل  کند و به آن آرزوهای مردم که رای شان را جلب کرده است بیاندیشد و پاسخ مثبت دهد .

بالطبع این خواسته مردم که نماینده ها باید به وظایفشان در دوره انتخابشان به عنوان نماینده مردم عمل نمایند بحق و قانونی است و این رویه ادامه می یابد تا زمان قانونی تصدی گری نماینده متبوع به اتمام برسد و این گذار همچنان ادامه می یابد و باز مردم به دنبال اصلح میگردند.

در این یاداشت نگارنده قصد دارد تا افکار عمومی را به سمتی دیگر هدایت کند که در این دگر دیسی به کلی فراموش شده است و باید این موضوع را نیز به آن پروسه اضافه کرد تا شاکله دموکراسی موجود کامل شده و قسمتهای معیوب آن ترمیم گردد.برای پرداختن به آن به انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در اسفند 90 می پردازیم و از مخاطب عزیز می خواهم تا با دقت به آن توجه نماید.

یقینا نماینده فعلی تک تک خوانندگان این مطلب ،شعارهای گوناگونی برای انتخابشان در مجلس هشتم به مردمان حوزه انتخابی شان داده اند .حال باید پرسید آیا شعارهای نماینده شهرستان تان را در حافظه سپرده اید .چه تعداد از این شعارهای محقق شده  است و چه تعداد از آنها فقط در حد حرف باقی مانده است؟

آیا نباید انتظار داشت که پس از گذشت حدود 3 سال و اندی از انتخابش ،با مردم شهرستان انتخابی اش ،جلساتی همچون زمان انتخاباتش داشته باشد و پاسخگوی مدت حضورش در مجلس باشد. جای انتظار است از مردمی که نماینده شهرستانشان را با امانت دادن رای خود به آنان بر کرسی مجلس شورای اسلامی می نشانند و هم اکنون عملکرد وی را در این دوره حضورش در مجلس بررسی نمایند و کارهایش را مورد ارزیابی قرار دهند.

آیا دور از ذهن است تا مردم از نماینده ای که به حق ،از حقوقشان در مجلس شورای اسلامی دفاع کرد، مورد تشویق قرار دهند و از نماینده ای که با شعارهای پوچ و توخالی به مجلس راه یافت و از بیت المال برای تصاحب کرسی مجلس استفاده کرد و مردم حوزه انتخابی اش را فراموش کرد مورد بازخواست قرار گیرد و مطالبه حق و حقوق شود.

بهر حال این نکته حائز اهمیت باید مورد توجه تمام نامزدهای انتخاباتی نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و دیگر انتخاباتها قرار گیرد تا همیشه خود را مدافع حقوق مردم بدانند و مدام مردم را مطالبه گر بخوانند و با این ذهنیت که اگر به شعارهایشان عمل ننمایند مورد توبیخ قرار خواهند گرفت وعده دفاع از حقوق مردم را  بدهند. به امید آن روز/


اختصاصی دریانیوز

یادداشتی از سفری عزتمندانه به دیار خراسان

...وقتی روز میلاد امام رضا(ع)فرا می رسه آرزوی همه ما حضور در مشهد و پابوسی آقاست،چند روزی قبل از میلاد آقا یادداشتی  در وبلاگم نوشتم با عنوان :خوش به حال کبوتران حرمت ،کبوترانی که بامدان و در هر زمان بر گنبدهایی  طلایی می نشینند و زائران را نظاره می کنن ،حالا می گم خوش به حال زائرانت آقا و خوش به حال اونهایی که طلبشان می کنی ،وقتی روز میلا د آقا باشه ،اولین پرواز مستقیم رامسر –مشهدباشه و شما هم یکی از مسافران،هواپیما از رامسر حوالی ساعت 9 و سی دقیقه برخاست پس از طی شدن یک ساعت و حدود 50 دقیقه اعلام شد سمت چپ شما بارگاه نورانی امام رضاست همه سلام دادیم و صلوات ،بنا بود بعد از یک ساعت دوباره با همان پرواز برگردیم همه می گفتیم آقا جون کاری کن دستمان به ضریحت برسه،همین که درب خروج باز شد یکی از خادما اومد بالا چه شور و حالی داشت ،به تک تک مسافرای اولین پرواز تاریخی رامسر- مشهدفیش غذای مهمانخانه حضرت رو داد، باورتون میشه روز میلاد و میلیونها زایر و شما اینطور عزتمندانه برید حرم و اولین ناهار رو مهمان آقا باشید،از هواپیما که پیاده شدیم مهندس چلندری میر کل محجوب و با اخلاق فرودگاه بین المللی شهید هاشمی نژاد مشهد به استقبال اومد با حدود 15 خادم حرم ،چه گل آرایی با صفایی ورودی فرودگاه کردند ،داخل فرودگاه مولودی خوانی بود و حدود 50 خادم حرم در طرفین ما شاخه های گل می دادند،اونجا مهندس چلندری وقتی با اصرار ما خبرنگاران روبرو شد همه ما رو در زائر سرای فرودگاه اسکان داد و قول بازگشت در روزهای آتی و اینطور هم شد ما تاروز سه شنبه ماندیم و بچه های خبرنگار با پرواز های نوشهر و تهران بازگشتند ،این روز ها که مهمان آقا بودیم و مهندس چلندری که قبلا مدیر کل فرودگاههای استان بود و بارها با این عزیز مصاحبه تلویزیونی داشتم واقعا سنگ تمام گذاشتند، تا یادم نرفته حاج آقا نجفی مدیر تله کابین رامسر هم با پرواز ما بودند در فرودگاه مشهد قول دادند اگه مشکل بلیط پیش اومد من هزینه تمامی تیم خبری رو می دم اما خوشبختانه رفت و برگشت ما رایگان شد،اونقدر این سفر عزتمندانه بود که ما خبرنگاران مزد سالها تلاش رو از آقا گرفتیم ،هر وقت فرودگاه رامسر رو می بینیم یاد پرواز تاریخی 17 مهر 1390 در ذهنمان تداعی میشه،تازه به این باور رسیدیم آقا باید طلب بکنه همین.

جا داره از تلاشهای مخلصانه اقای رضا خانی فرماندار رامسر،مهندس مشا زمینی مدیر کل فرودگاههای مازندران،مهندش چلندری مدیر کل فرودگاههای خراسان رضوی،مهندس شریفی رییس پرتلاش فرودگاه رامسر ،خلبانان عزیز اولین پرواز تاریخی آقایان تقدیری و باقری تشکر ویژه ویژه بشه.

زیر میز کارم عکس رنگی و زیبای ضریح و گنبد طلایی اقا امام رضا ماههاست هر روز کبوتر دلم را هوایی کرده بود و حالا میگم آقا جون ممنونم:قربون زائران و کبوتران حرمت.

 پوزخند: متشکرم از آقای احمدی که زحمت نوشتن سفرنامه  را در وبلاگ امتداد کشیدند.

تکذیب یک ادعا

در آخرین پست وبسایت رامسری نوشت شخصی به نام "گوسفند رامسری" کامنتی به شرح ذیل قرار داد که شما را به خواندن آن جلب می کنم.

سلام آقای بهرامی عزیز
خوب مچت رو گرفتم فکر می کردی لو بری؟    
بس کن و اینطور ننویس.      
یا حداقل می نویسی سند بیاور.
بی سند که نمی شه خبر داد.
  
از خدا نمی ترسی از عاقبت خودت بترس که زود می فهمی که بازیت دادن.

ضمن تکذیب نسبت وبلاگ رامسری نوشت به بنده خطاب به این دوست رامسری ام می گویم:جناب گوسفند رامسری ،ضمن احترام به شخصیتتان به استحضار میرسانم که بنده دارای وبلاگ رسمی "پوزخند" با هویتی مشخص می باشم وهر گونه نقد و یاداشتی را در وبلاگ قرار می دهم  و نیازی به کتمان کاری و عدم بازگویی حقیقت نمی بینم و اگر نسبت به جایگاه یا شخص و یا موضوعی انتقاد سازنده داشته باشم بدون ترس و لرز و با عنایت به توجهات حضرت حق که بینا و داناست مطالبم را می نگارم.و اینکه شما می خواهید این وبلاگ با مدیر نا مشخص را به بنده نسبت دهید و مرا در برابر جایگاه امام جمعه شهر قرار می دهید واقعا بی انصافی است و امیدوارم خدای بزرگ از گناهتان بگذرد و علاوه بر آن از عهده حق الناس چگونه بر خواهی آمد.

دوست عزیز ،به عنوان همشهری و برادر کوچکتان به شما نصیحت و توصیه می کنم که با آبروی افراد بازی نکیند چرا که بدترین کار نزد خداوند عزوجل بردن آبروی مومن و مسلم است.

امیدوارم که متنبه شده باشید .

 

خبرنگاران شهرستان روز ولادت امام رضا در مشهد مقدس

مهندس محمد باقر شریفی اسدی رییس فرودگاه رامسر  از اولین پرواز رامسر به مشهد مقدس خبر دادو گفت: این پرواز همزمان با ولادت آقا امام رضا (ع)در روز یکشبنه 18 مهر ماه ساعت 25/9 دقیقه صبح از فرودگاه رامسر به مقصد مشهد مقدس انجام خواهد شد. شریفی با اعلام این خبر خوش اضافه کرد: این پرواز در حال حاضر هفته ای یک روز انجام می شود که در آینده نزدیک به هفته ای دو تا سه روز افزایش خواهد یافت.

گفتنی است مهندس شریف اسدی ،اولین مسافران این پرواز را خبرنگاران شهرستان رامسر عنوان کرد و افزود:خبرنگارن شهرستان رامسر با پرواز ساعت 9.25 دقیقه از شهرستان رامسر به سمت مشهد پرواز می کنند و با پرواز بعد از ظهر به شهرستان باز می گردند.

پاسخ به مدیر وبلاگ

"بهرامی جوانی است که در دریادیم قلم می زند وی زمانی فکر می کرد که اگر غرب مازندران استان جدیدی شود بهتر است .اما این جوان با هوش شاید نداند یکی از انگیزه های مهم کسانی که یک استان جدید می خواهند ٬زمین خواری است .در غرب مازندران زمین دارای ارزش زیادی است .اکنون هم عده ای زمین خواری می کنند.اما اگر استان جدیدی تشکیل دهند می توانند با استخدام کنترل شده  افراد جدید در ادارات جدید٬ همه کمیسیونهایی که در زمین خواری نقش دارند را تحت کنترل در آورده و زمین های بیشتری از منابع طبیعی را ببلعند.اما این نکته از جهتی به او مربوط است که خواستار حفظ منابع و زیبایی طبیعی استان مازندران است .بنابراین این جوان اگر محیط زیست و منظره بهتری را می خواهد نباید به شانسی برای تقسیم شدن استان مازندران فکر کند .زیرا این شانس در جهت امیال زمین خواران است.استان جدید با افراد کم تجربه جایی امن برای تبهکاران است.این مطلب از سایت دریادیم گرفته شده است و مطلبی از این جوان موصوف است"

مطلب فوق یاداشتی بود از مدیر وبلاگ "'گروه سبز مازندارن".

ضمن تشکر از این دوست گرامی و اما در مورد استدلالهای جدایی غرب استان مازندارن  و تشکیل استانی جدید /

دوست گرامی ،علی رغم استنباط شما از جدایی غرب استان که مهمترین عاملش را مسئله زمین خواری عنوان نمودید باید داستان "نعل وارونه "را خدمتتان عرض کنم و امیدوارم که از قبل بر این داستان اشراف داشته باشید.

در روزگاران گذشته وسیله نقلیه مردم اسب و قاطر و... بود و با این حیوانات طی طریق می کردند.افرادی که احیانا متهم بودند و یا تحت پیگرد بودند برای فرار از دست مامورین نعل مرکب های خود را بر عکس می زدند و این موضوع برای مامورین جستجو گر کار را سخت می نمود و باعث می شد به گمراهی کشیده شوند و متهمین بگریزند.

علی ای حال با توجه به قدمت درخواست مردم برای  تشکیل غرب استان مازندارن خصوصا تنکابن و رامسر که به پیش از انقلاب اسلامی بر می گردد و از آنجاییکه آن زمان عمده زمینهای غرب استان دارای عدم ارزش ریالی و بیشتر آنها خرابه هایی بیش نبودند ، دلیلی نداشت که تشکیل استان جدید به مسئله زمین خواری و تصاحب زمین و ... باشد که این استدلال حضرتعالی به مثابه همان نعل وارونه است.

امام از باب دیگر ،دوست عزیز فرهنگ مردمان غرب مازندارن بر گرفته از ، فرهنگی متمایز از دیگر استان می باشد.اگر مطالعه کرده باشید این خطه از میهن اسلامی مان دارای تمدن دیلمی و شرق استان دارای فرهنگ و منش طبری است.اگر شما قدری تامل نمایید و در ارتباطات اولیه این دو قومیت دقیق شوید این دو فرهنگ با یکدیگر سازگار نبوده و نخواهد بود.اگر امروزه این دو فرهنگ با هم آمیخته شدند دلایل خاص زمانی است که زیاد پایدار  نخواهد بود.

شما اگر به غربی ترین شهرستان استان مازندارن تشریف بیاورید و از نزدیک آداب و منش آنها را بسنجید و در مقایسه بسیار معمولی ، آن را با آداب و فرهنگ و منش و حتی نوع غذا های مصرفی و نوع غذا خوردن ، شرقی ترین شهرستان استان مازندارن به این مهم دست پیدا خواهید کرد.

دوست گرامیم/مطمئن باشید مشکلاتی که امروزه گریبانگیر شهرستانهای غربی استان مازندارن از قبیل عدم دسترسی به مدیران سطح اول استان به سهولت،عدم دستیابی به کارهای ادار ه کل در اولین فرصت،عدم برقرار ارتباط کلامی و قومیتی با مدیران و مردمان شرق استان که گاها با توهین و تمسخر لهجه و گویش شان همراه است،عدم تغییر و توسعه شهرستانهای غربی ،که همه زیبایی این شهرستان ها،  یا بالقوه است و یا از دورانهای قبل به جای مانده ، باعث ایجاد شکاف و درخواست تشکیل استان جدید است.

واما چون وبلاگ  شما به مسئله طبیعت می پردازد آخرین استدلال را نیز متوجه این موضوع می کنم.مطمئنا مردمی که در تماس با محیط سبز و طبیعت زنده قرار دارند دارای روحیات ملایم ،از مردمی هستند که در زمینشان تا جایی که چشم می بیند بیابان است و جز رنگ زرد چیزی نمی توان یافت.آیا این دو قوم با همدیگر تعامل فرهنگی دارند؟

ضرورت حفاظت از فضای طبیعی شهرهای توریستی

مسلماً وجود پارک های زیبا، امکانات مناسب جهت استفاده گردشگران، طبیعت بکر و بدون کمترین تخریب توسط آدمی، ساختمان های زیبا و مدرن و احداث شده توسط شیوه نوین معماری، تابلوهای نصب شده در مکان های مناسب برای راهنمایی، افراد مسلط با دانش کافی به آیین توریست پذیری، مدیران پاسخگو، مردمان دلسوز به حفظ منابع طبیعی و جلوگیری از هرگونه سوء استفاده برای از بین برون زیبایی شهر توسط میهمانان و دیگر پارامترهایی که در این یادداشت نگنجد شاخصه هایی مهم، برای یک شهر توریستی، گردشگر و مهمانپذیر است. قطعاً همه ما رامسر را شهر زیبایی ها که خداوند بزرگ، خلق زیبایی ها را در این شهر به نهایت رسانیده، می شناسیم و آموخته ایم که هر چقدر نعمت بزرگ تر، شکرگزاری آن از خالقش سخت تر و سنگین تر و به مراتب عدم پاسداشت و تکریم آن، از دست دادن نعمت خواهد بود چرا که شکر نعمت، نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون برد، با این وجود و آگاهی کامل شهروندان از این موضوع که در برهه هایی زمانی خاص، رامسر نیز چون دیگر شهرهای شمال کشور، مملو از مهمانانی خواهد بود که آرزوهایشان، استفاده از ساحل آبی دریا، پهندشت جز جنگل، کوه های سرفراز، هوای سالم است و این امر باعث شده که در دوره هایی حتی کارهای روزمره مردم نیز دچار اختلالاتی چون ترافیک اتومبیل ها، شلوغی و گرانی اجناس خواهد بود. با این وجود مردمان شهرستان نیز انصافاً با آغوشی باز و با خونگرمی مثال زدنی پذیرای میهمانان عزیز خواهند بود.

با این وجود گاهگاهی، میهمانان عزیز، حرمت میزبان گرامی را نگه نداشته وبا تجاوز به حریم خصوصی آنان، میزبانان  را آزرده دل، غمگین وبعضی اوقات خشمگین می نمایند که حقیقتاً حق با آنهاست. استفاده از دریای نیلگون، جنگل سرسبز و دیگر امکاناتی که بالقوه در بطن شهرهای شمالی وجود دارد بر زیبایی های آنها می افزاید ومیهمانان بدون دقت و حساسیت لازم به این بسترهای طبیعی تجاوز کرده و حق و حقوق میزبان را مغتنم نمی شمارند. اگر شما کمی دقت و درنگ خرج دهید و در مناطقی که محل آمد و شد و تجمع میهمانان گرامی است نظری بیافکنید بی درنگ متوجه خواهید شد که این قسمت ها به شدت به دلیل ریختن زباله ها کثیف شده و در مواردی سهواً و گاهی عمداً طبیعت بکر، تخریب شده است. بی تردید شهروندان بومی این شهرها از مسئولین متولی بخش سامان دهی به وضعیت ظاهری شهر و حفاظت از منابع طبیعی شهرستان انتظار دارند تا با دقت و درایتی هرچه بیشتر و جلوگیری از ریخت و پاش ها،  بی مسئولیتی ها در مخدوش کردن چهره شهر و... توسط برخی از مهمانان ، از طریق گماردن افرادی متعدد در امر جلوگیری از این مشکل، نصب تابلوهای هشدار دهنده ، آموزش فرهنگی و... گردشگران را از تخریب نمودن چهره شهرستان برحذر داشته و باعث شوند که چهره شهر به زوال کشیده نشود.

باید یادمان باشد که از فضایی طبیعی موجود نهایت استفاده راببریم و از آن محافظت کنیم و به نسلهای بعدی مان تحویل دهیم.

شهادت جنگ نیست، رسالت است، سلاح نیست، پیام است

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون.(169 آل عمران)

"و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند."        

شهادت در عُرف و فرهنگ ِعامه، با ریخته شدن خون و جان دادن در جبهه جنگ یا کشته شدن به دست دشمنان حق تعریف مى‌شود. در بمب گذارى‌ها، موشک باران‌ها، ترورها، تصادفات، سقوط هواپیما و حوادث مرگبار ،صرفنظر از این که چنین حادثه‌اى با آگاهى و انتخاب و میل و رغبت آنان بوده، یا کاملا غیر منتظره باشد، عنوان و آمار"شهید شدگان" اعلام مى‌شود.         
این تأسف و تأثر را بارها از زبان بازماندگانى ازدوران جنگ، در بازگوئى خاطرات جبهه، با دریغ و افسوس شنیده‌اید که: "خوش به سعادت برادرانى که شهید شدند و رفتند، ما لایق شهادت نبودیم و از این سعادت عظیمى محروم شدیم"! در این تلقى از "شهادت"، جان باختن و فنا شدن شرط اصلى است و محرومیت از آن و زنده ماندن، نشانه نرسیدن به آن درجه ازلیاقت نزد خداست.
واعظان و مداحان نیز که حرکت امام حسین به سوى کوفه را معمولا به قصد شهید شدن شمرده‌اند، "شهادت طلبى" را، شیوه‌اى براى افشاى مظالم یزیدى معرفى مى‌کنند.       
اما نسل امروز این سئوال را مطرح مى‌کند که در این زمانه؛ قرن بیست و یکم ، با دگرگونى مناسبات سیاسى و فرهنگى دنیاى امروز و مفاهیم ومعیارهاى جدید قدرت چه باید کرد؟ نه مکان ما کربلاست و نه زمان ما عاشورا و ایام امام حسین! من که آرزو مى‌کنم کاش همراه آنان بودم، اگر چنین امکانى محال نیست، با چه کسى و چگونه باید بجنگم و خونم را کجا بریزم تا به نداى حسینى: (هَلْ مِن ناصِرٍیَنصُرَنی) پاسخ داده باشم!؟      
مى‌گویند حق و باطل در این روزگارسخت درهم تنیده شده‌اند و یزیدهاى خودى و بیگانه در درون و بیرون مرزها جولان دارند، با چه کسى و چگونه باید بجنگیم؟ اگرحضورشهید در صحنه جنگ و تحقق امر شهادت در میدان نبرد و ریخته شدن خون اوست، تکلیف ما در لبیک به نداى امام حسین در این دوران چگونه است! 
البته مى‌توان پاسخ داد که هیچ یک از واژه‌هاى دیروزى و امروزى باالطبع قداست و اعتبار مطلق و همیشگى را ندارند و فاقد بار ارزشى ثابت هستند، نه خشم در همه حالات و شرایط موثر است و نه کشته شدن همواره نتیجه مثبت مى‌دهد. همه این‌ها تابع عقل و اندیشه و منطق و مصلحت و منافع ملى هستند و به زمان و مکان بستگى دارند.       

این پاسخ‌ها البته خوب است، اما شهادت را محدود به میدان جنگ مى‌کند و همیشگى بودن و استمرار نقش شهید را درهمه زمان‌ها و مکان‌ها زیر سئوال مى‌برد. مگراین که معناى "شهادت"، فراتر از فهم تعریف شده ای باشد که در ذهنیت ما و برداشتمان از بار معنائى آن است. در هرحال، شهادت واژه‌اى قرآنى است و چاره‌اى نیست که براى فهم درست آن، به خود کتاب مراجعه کنیم و معناى اصلى و ریشه‌اى آن را از این مرجع استنباط کنیم.

از ۳۵ بارى که کلمه "شهید" در قرآن به کار رفته است، بیش از نیمى از آن (۱۹بار)، خداوند شهید نامیده شده است!!   و نه تنها واژه شهید، بلکه واژه شهادت نیز از۲۰ موردى که در قرآن تکرار شده، درست نیمى از آن، با جمله: "عالم الغیب والشهاده" در وصف خدا آمده است!     

درمعناى لغوى شهادت، شهید، نه الزاماً کشته شده در میدان نبرد، بلکه آگاه برمسئولیت‌هاى اجتماعى و حاضر در صحنه و میدان عمل و ایثار است. شهید کسى است که غائب نیست، عافیت طلبى و محافظه کارى نمى‌کند . بیداراست و خود را به خواب نمى‌زند! میدان‌هاى زندگى هم محدود به میدان‌هاى جنگ نمى‌شود، سرنوشت ملت‌ها در دنیاى امروز در میادین صلح نیز، رقم خوردنى‌تر است. واقعیت‌ها این حقیقت را نشان مى‌دهد، اگر نخواسته باشیم سرمان را زیر برف باورهاى دیروز کنیم!   
از آن مهم‌تر، جبهه جهاد با نفس بسى گستره‌تر ازجهاد با دشمنان بیرونى است. اولى همیشگى و همه جائى، و دومى موقت و مقطعى است.
 رسیدن به مرحله شهادت و مقام و موقعیت شهید، مثل همه مقام و موقعیت‌هاى سیاسى، علمى، هنرى و اقتصادى، نیازمند ممارست و مجاهدت طولانى است. مبارزات سیاسى یک ملت براى کسب آزادى‌هاى مدنى و حقوق اجتماعى، خود مدرسه بزرگى است که آحاد ملت را رشد مى‌دهد و آثار عمیق استبداد را که از فکر و فرهنگ مردم ریشه‌کن مى‌سازد. در مدرسه شهادت، مسیر همان قدر ارزش دارد که مقصد. اصلا مقصد در همین مسیر تحقق مى‌یابد و وجود مستقلى از راه ندارد. آزادى و امنیت و ارزش‌هاى برتر، به زودى و با زور و ضربت حاصل نمى‌شوند، میدان مبارزه است که با حضورآگاهانه در آن، به تدریج نمونه‌هاى برتر، الگوها و قهرمانانى را پرورش مى‌دهد که به اصطلاح قرآنى "شهید" نامیده مى‌شوند، شهید به همان معناى انسان حقیقتاً زنده و حاضر و ناظرى که نشانه‌اى است از خداوند شهید. تشخیص این شهیدان چندان دشوار نیست، این‌ها همان رهبران یک جنبش، نخبه‌ها، نوادرو نمونه‌هاى ممتازى هستند که در کوره ابتلائات حق آبدیده مى‌شوند و درآسمان ظلمانى دوران سلطه ظلم و ستم همچون ستاره‌هاى درخشان، به مردم روشنائى و امید مى‌بخشند:

...و ما این روزگار را میان مردم مى‌گردانیم تا خداوند مؤمنین راستین را محقق سازد و شهیدانى از میان شما برگیرد و خدا ستمگران را دوست نمى‌دارد.   آل عمران ۱۴۰         
مطلبم را با جملاتی از دکتر شریعتی به پایان می رسانم.

"شهید قلب تاریخ است، هم چنان که قلب به رگ‌هاى خشک اندام، خون، حیات و زندگى مى‌دهد.... شهادت، در یک کلمه، برخلاف تاریخ‌هاى دیگر که حادثه‌اى، درگیرى و مرگ تحمیل شده بر قهرمان و در نهایت یک تراژدى است، در فرهنگ ما، یک درجه است، وسیله نیست، خود هدف است، اصالت است، خود یک تکامل، یک عُلو است، خود یک مسئولیت بزرگ است، خود یک راه نیم بُر به طرف صعود به قله معراج بشریت است و یک فرهنگ است.... امام حسین (ع) یک شهید است که حتى پیش از کشته شدن خویش، به شهادت رسیده است. نه درگودى قتلگاه، بلکه در درون خانه خویش. از آن لحظه که به دعوت "ولید" حاکم مدینه، که از او بیعت طلب مى‌کرد، "نه" گفت، این "نه"، طرد و نفى چیزى بود که در قبال آن، "شهادت" انتخاب شده است و از آن لحظه حسین شهید است.... شهادت جنگ نیست، رسالت است، سلاح نیست، پیام است".

 پی نوشت: یاداشت فوق در شماره 157 هفته نامه بهنگر منتشر شده است.

 

دلنوشت

سلام

از سکون ،از ماندن ،از بی تحرکی بیزارم.نمیخواهم بگویند رفتم،دوست دارم بگویم میروم.

عاشق منتظر ماندن هستم ،هر چند مزه ای تلخ دارد ،ولی رسیدن به مطلوب پس از انتظار طعمی بسیار شیرین دارد که در برابر آن انتظار قابل قیاس نیست.دوست دارم تنها باشم و هیچ ذهنی را مشغول خود نکرده باشم.دوست دارم بدعت های درست، گذاشته باشم تا مورد توجه قرار گیرد.دوست دارم نسبت به وضعیت موجود هر زمانی منتقد باشم بدون اینکه عمدا دلی را آزده باشم.دوست دارم بخوانم و بدانم ،بدون کمترین خستگی .

سر ظهر طبق معمول رفتم سراغ اینترنت، این تریاک لحظه های خستگی ام.این جادوگری که سالهاست در من نفوذ کرده و هیچ طبیبی علاجش ترکش را نمی داند.خلاصه وبلاگمو باز کردم تا از لینکهای آن خبرهای دهکده جهانی را جستجو کرده باشم،به ناگاه دلم گرفت.این چه جامه ی تکراری است که بر تن این عروس خانم ،  کردم.به خودم گفتم پوزخند عزیز،وبلاگ خوشکلم ،الان میرم واست یه لباس دیگه میخرم تا تو هم مثل من دلگیر نباشی و مثل موجهای دریا تا صبح سرتو به زمین نزنی و گریه نکنی.القصه رفتم تو گوگل افسونگر ، گشتم و گشتم تا این لباس جدید ، واسه وب عزیزم خریدم.به نظرم خوشکل بود اما دردسر زیاد داشت تا تن وبلاگ عزیزم کنم.کلی جابجایی و دردسر تا بالاخره موفق شدم لباس رو تن وب عزیزم کنم.هر چند که یه کم چین و چروک داره چون تازه خریدم ولی تا چند روز آینده درست می کنمش.

دود می خیزد ز خلوتگاه من.

کس خبر کی یابد از ویرانه ام؟

با درون سوخته دارم سخن.

کی به پایان می رسد افسانه ام؟

 

دست از دامان شب برداشتم

تا بیاویزم به گیسوی سحر.

خویش را از ساحل افکندم در آب،

لیک از ژرفای دریا بی خبر.

 

بر تن دیوارها طرح شکست.

کس دگر رنگی در این سامان ندید.

از درون دل به تصویر امید.

 

تا بدین منزل نهادم پای را

از در ای کاروان بگسسته ام.

گر چه می سوزم از این آتش به جان،

لیک بر این سوختن دل بسته ام.

 

تیرگی پا می کشد از بام ها:

صبح می خندد به راه شهر من.

دود می خیزد هنوز از خلوتم.

 

 

سفرهای شهرستانی راه بیاندازیم

در ایام هفته دولت ، همراه  مسئولین به روستایی از توابع شهرستان  رامسر برای تهیه گزارش رفتم.پس از پایان کار و گپ و گفت های مسئولین شهرستان با برخی از اهالی آن روستا که مهمترین خواسته شان آسفالت  جاده روستا و ارتباط روستا با منطقه شهری بود!!!، یکی از آنها که به نظر بقیه مسن تر بود خطاب به فرماندار گفت :این اولین بازدید مسئولین شهرستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از این روستای دور افتاده  است.جمله ای که ساعتها فکر مرا به خود مشغول ساخت.

یکی از ابتکارات دولت نهم و دهم  ایجاد پل ارتباط مردمی از طریق سفر به تمامی استانها و تماس مستقیم با مردم است.شاید برخی از کارشناسان اقتصادی و احیانا کسانی که با جبهه سیاسی دولت تقابل دارند سفرهای استانی را دارای بار هزینه ای فراوان و کاری عبث ،عدم بازدهی اقتصادی و نقدهایی را نیزبر آن وارد سازند (که در این وصف از تحلیل این موضوع صرف نظر می کنیم)  ولی در مجموع آنچه را که به وضوح می توان دریافت، حضور مسئولین در بین قشر عامه مردم و صاحبان انقلاب که گاهی  سهوا و گاهی عمدا فراموش می شوند می تواند انرژی و روحیه تلاشگر آنها را بیفزاید .مردمی که تمام دغدغه شان کسب رزق و روزی حلال و با نیتی پاک برای گرداندن چرخ های اقتصادی این کشور که صدای کندی حرکت آن به گوش می رسد از هیچ تلاشی فروگزار نمی کنند.

با این حال نکته ای که قابل نتیجه گیری و بررسی است این است که دولتی که خود را موظف  میداند با مشکلات،صرف هزینه و دردسر های فراوان به نواحی دور دست ایران زمین برود و با مردم دیدار داشته باشد و معاونان و کاتبانش دردو دل مردم را بشنوند و بچشند چرا نباید عالیترین نماینده دولت در استان و شهرستان اینگونه کارها را الگوی خود قرار دهد و حداقل ماهیانه خود را موظف نمایند تا به نقاط دور و نزدیک حوزه مدیریتی خود سر بزند و دردو دلهای مردمان را گوش سپارد و حداقل موجب روحیه شاد و امیدواری در بین مردمان آن منطقه باشد.

مسلما اگر فرمانداری با حضور در یک روستای دور افتاده که 30 و اندی سال ،هیچ مدیری خود را موظف ندانست که حتی به صورت تفریحی به آنجا بشتابد رفت بسیار سودمند تر است از کار مدیریتی اش در دفتر وصرفا خود را به سخرانی و ... ملزم سازد خواهد بود.