پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

ضرورت ترویج فرهنگ موفقیت در شهرستان

زمانی که مدیر کلی به سمتی ارتقاء پیدا میکند و یا شخصی به ریاست اداره ای انتخاب یا انتصاب می شود بی شک درو دیوار سازمان یا اداره متبوع مدیر ،پر از پرده نوشته های تبریکی می شود که بعضی اوقات از دهها قطعه نیز تجاوز می نماید.و این همیشه مورد انتقاد بوده که چه تناسب و رابطه ای بین کسانی که این پرده نوشته ها را نصب می کنند و مدیران تازه به سمت رسیده وجود دارد.و چه ضرورتی دارد که با هزینه دهها هزار تومان ،به فلان فرماندار تبریک گفته باشیم که تازه به سمت رسیده و یا به فلان رییس اداره تبریک بگوییم که ارتقاء درجه و پست پیدا کرده است و یا به فلان شهردار تهنیت و شادباش بگوییم که شهردار شده است.

با این وجود گاهی اوقات این پرده نوشته ها می تواند یک نوع تبلیغ فرهنگی باشد تا مردم آن جامعه با تاسی از آن عمل نیک یا خوی پسندیده صورت گرفته الگو بگیرند و گامی مثبت بردارند و با تبعیت از آن کار ،نقطه ی عطفی در زندگی خود ایجاد کنند.

حال،همانطوری که می دانیم حدود دو هفته از اعلام نتایج نهایی دانشجویان کارشناسی ارشد کشور می گذرد و خوشبختانه شهرستان رامسر نیز،همچون گذشته داعیه دار کسب رتبه های برتر استان مازندارن می باشد.مسلما دانشجویان موفقی که حاءز رتبه های برتر و در دانشگاههای معتبر کشور پذیرفته شدند و همانهایی که قطعا در آینده نه چندان دور سکاندار هدایت میهن عزیزمان هستند انتظار تبریک ویژه از مراکز مدیریتی شهرستان برای موفقیتشان خواهند بود،انتظاری که نمی تواند دور از ذهن و خواشته ای نادرست باشد.نصب پارچه نوشته ای در محل سکونت دانشجویان برتر و موفق نه تنها باعث دلگرمی آنهخا و خانواده های زحمت کششان خواهد بود و باعث خواهد شد روحیه و انرژی بیشتری برای کسب رتبه های بالاتر در آنها ایجاد شود بلکه افراد آن محل یا شهرستان تشویق شده تا با پیروی از آن شخص موفق ،موثر واقع گردند.

اقدامی که متاسفانه تا این لحظه فقط یک اداره آنهم به پیشنهاد شخصی بنده صورت پذیرفت .امیدوارم با اندیشیدن تدابیر ویژه از سوی مراکز مدیریتی شهرستان و شناسایی و تبلیغات محلی که بسیار با اهمیت است قبولی این دانشجویان جوان را تبریک گفته تا پله ای برای صعود دیگران به مدارج عالی و کسب رتبه های بهتر و بیشتر محیا شود که به نظر آرزوی محالی نیست.به امید آنروز

 

تبریک به دوستان خوبم

 دوستان عزیز

مهندس مهدی شیخ قاسمی

مهندس شهیار احمدنژاد

قبولی شما در مقطع کارشناسی ارشد در رشته های مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف و مهندسی برق در دانشگاه صنعتی بابل را تبریک عرض می نمایم و آرزوی موفقیت روز افزون را برایتان خواهانم.

شوراییان در انتخاب شهردار چه تعهدی دارند

همانطوری که همه ما  نیک می دانیم، شهرستان رامسر یکی از نوادر شهرستان های استان مازندارن بود که به صورت آنی دو شهردار شهرش را به یکباره به اتهام هایی که که تا کنون نیز برای شهروندان محجوب شهرستان به صورت واضح اطلاع رسانی نشده توسط سر بازان گمنان امام زمان (عج)دستگیر شدند.

 پر واضح است که در این میان مسئولیت سنگینی بر دوش شوراهای اسلامی سنگینی می کند چرا که در افکار عمومی تخلف شهردار به مثابه تخلف شوراست زیرا منتخب آنها بوده است و تیر نگاه های طعنه آمیز به سوی آنها روانه می شود.حال با این وجود اگر نگاهی اجمالی به عملکرد  شهرداران سابق شهرستان رامسر داشته باشیم و کارنامه خدمتی آنها را مرور کنیم به نکات قابل توجه و عجیبی برخورد می کنیم.حضور شهردار در رامسر و استعفای او بعد از 13 ماه به  دلایل نامعلوم،اتمام ماموریت  شهرداری دیگروبه جای گذاشتن بدهی چند صد میلیونی و  نظیر آن که مهمترین آنها دستگیری دو شهردار رامسر در یک زمان که در سه دهه از عمر انقلاب اسلامی در شهرستان بی سابقه بوده است.با این وجود این  اکنون که  شهردار کتالم و ساداتشهر طی ماه گذشته انتخاب شده است، تمام نگاهها به سوی شورای  اسلامی شهر رامسر است تا گزینه ی بعدی خود را پس از رد پیشنهاد انصاری از طرف استانداری معرفی کند.اما ،پرسشی که در این میان در فضای هیاهوی انتخاب شهردار بومی یا غیر بومی گم می شود این است که چه تعهدی وجود دارد که شورای اسلامی، شهرداری امین و دلسوزی برای عمران و آبادانی شهر مظلوم رامسر انتخاب کنند.؟چه تضمینی وجود دارد که انتخاب شوراهای اسلامی شهرستان رامسر در این مرحله نیز مانند دفعات پیش  گامهای نادرست بر ندارد و سالهای آتی ،آه جانسوز مردمی که چشم انتظار پیشرفت شهری رامسر و جز این، انتظار دیگری ندارد نباشیم.آیا شوراهای اسلامی متعهد می شوند که شهردار انتخابی شان خدای نکرده خط بطلان را انتخاب نکند و پناه بر خدا شاهد شکایت شهردار منتخب شورا از عضو شورا نباشیم.این سوالاتی است که شاید بدان پاسخ واضحی داده نشود ،اما همیشه بصورت دغدغه ،خصوصا بعد از متهم شدن شهرداران رامسر در اذهان باقی خواهد ماند و عملکرد نیک شوراها نیز به واسطه ی آن  به سخره  گرفته خواهد شد.

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

مهربان پروردگار! به پاسداشت مهرورزی تو، روزه گرفتیم و به نماز فطرت در آب رحمتت روح و جان می شوییم و تن پوش آمرزش بر تن می نماییم. در این لحظه های سبز ، ظهور موعود آخرین را از تو می خواهیم.     
حال که یک ماه میهمانی خدا گذشت، ماه خودسازی و مبارزه با نفس سپری شد، خوشا آنان که از آن ضیافت و این مبارزه، سربلند و پیروز برآمدند و اینک مؤمنان به شکرانه این سربلندی و پیروزی، عید می گیرند و به یکدیگر شادباش می گویند. عید سعید فطر، عید آسودگی از آتش غفلت و رهیدگی از زنجیر نفس، بر میهمانان حضرت حق مبارک باد.

رمضان کوره ایی است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نو ،با جانی تازه از آن سر بر می آورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرها و افطارهایش، با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر درعید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم، اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم، عید فطر عید ما نیست. از این روست که در دعای قنوت نماز عید فطر می خوانیم:

اسئلک بحق هذاالیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلی الله علیه و اله ذخراً و مزیداً

از تو خواهم به حق این روز که آن را برای مسلمانان عید قرار دادی و برای محمد و آل او ذخیره و فزونی ساختی.”

عید فطر، عید پایان یافتن رمضان نیست، عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است، چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود.همانا بر ماست در عیدانه ها  این روز زشتی ها را از خود بزداییم  و زنگار کینه را که مانند سرب در دلهایمان آکنده شده مذاب کنیم. دست محبت به واسطه ای این نعمت بزرگ به سوی یکدیگر روانه نماییم و وجود خود را فارغ از هواهای نفسانی نماییم.

برادر مسلمان من،خواهر من

عید رمضان برای توست پس دستی بیفشان و پایی بکوب و زیر لب آهسته زمزمه کن،" الله اکبر الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد ، الحمد لله على ما هدانا و له الشکر على ما اولانا"

انتقاد تند و تیز رئیس سابق اداره ارشاد رامسر از شورای شهر

«خداوند آگاه است» 

 

سخنی با شوراییان شهر مظلوم رامسر  

                                                                            

«دریای صبر ما لبریز ، لبریز گردید» 

با دورد و احترام به تمامی شما شوراییان و ارادت خاص به بعضی از شما و دست مریزاد به پاس اقداماتی که بر حسب وظیفه انجام دادید. اگر به خاطر داشته باشد در ماه مبارک رمضان سال 1387 نامه ای را با عنوان «شوراییان بیاد بیاورید» برایتان نگاشتم و ظاهراً آزرده خاطرتان کردم و باردیگر اجازه می خواهم در آستانه عید سعید فطر نکاتی را یادآوری نمایم تا شاید در این مقطع حساس و نگران کننده به کار آید:

1ـ بیاد بیاورید در کوران تبلیغات انتخاباتی شوراها چه نویدها و امیدهایی را در دل شهروندان رامسری روشن کردید ، اسلاف خود را متهم به خودخواهی و خودمحوری کردید و با انتقادات آتشین از عدم اعتماد به جوانان و متخصصین بومی فریاد برآوردید و از غیربومیان حاکم انتقاد و مردم شریف شهر را امیدوار ساختید و انتخاب شهردار بومی را در بوق و کرنا کردید. و حال سؤال مردم این شهر این است ، شهرداران انتخابی شما ، آقایان قربانی ، مرادی و انصاری در کدام محله رامسر زاده شدند و در کدام نقطه این شهر زندگی می کردند؟ مردم این شهر همواره از مدیران نا کارآمد غیر بومی و عدم توجه به سرمایه های انسانی بومی می نالند. شما که نمایندگان این مردم هستید و با شعار انتخاب شهردار بومی آراء مردم را جمع کردید چگونه به خود اجازه می دهید فرزندان شایسته و لایق این شهر را بازی دهید و سپس افراد غیر بومی را برای تصدی پست شهرداری برمی گزینید؟

2ـ شماها در مورد این مردم چه فکر می کنید؟ اگر مردم چیزی نمی گویند معنایش این نیست که متوجه نیستند بلکه به شما اعتماد کردند و متأسفانه بعضی از شماها در بسیاری از موارد به این اعتماد مردم خیانت کردید. مردم شریف و فهیم شهر ما در آینده ای نه چندان دور از شما خواهند پرسید چرا با رفتارهای ناصواب خود فرصت توسعه و آبادانی شهر را گرفتید؟ و شما برای این پرسش مردم چه پاسخی دارید؟

3ـ پیگیری شبانه روزی آسفالت کوچه ها و تعریض پیاده روهای«رضی محله» ، «لات محله» ، «توساسان» ، «ابریشم محله» و «منطقه فرودگاه» خوب است ولی رامسر از زخم های فراوانی رنج می برد و مردم این شهر شما ها را برای درمان زخم های کهنة شهر انتخاب کردند و متأسفانه شماها عمدتاً به کارهای روزمرّه مشغول هستید و بعضاً با خود محوری کار غیر شورایی می کنید و همدیگر را هم تحمل نمی کنید و کوچکترین انتقاد را هم بر نمی تابید و منتقد را مخالف یا مزاحم می پندارید.

4ـ چرا فکر می کنید عقل کل هستید؟ چرا دایرة مشاوران خود را گسترش نمی دهیدو از مشورت واهمه دارید؟ چرا در تصمیمات خود با نخبگان و فعّالان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و نهاد های مدنی و سازمان های مردم نهاد و افراد امین ، دلسوز ، متخصص و بی نظر در خصوص رامسر و نیازهای آن مشورت نمی کنید؟!

5ـ مهندس «قربانی» را قربانی کردید؟ با انتخاب آقای  «مرادی» به مرادتان نرسیدید! برای انصاری نیز از آغاز «نصری» نبوده است و آگاهان می گفتند حاج رحمن ، «انصار» این شهر نخواهد شد. او که 20 سال پیش شهردار رامسر بود و بعد از آن عهده دار شهرداری شهر های بزرگی همچون آمل ، قزوین و قم و ... چرا دیگر شهردار نیست و یک کارشناس ساده در استانداری است ، آیا هیچ فکر کردید چرا این چنین شده است؟!!

6ـ متأسفانه یا خوشبختانه ، بخت با شما یار بود و مدت2 سال بر دوران فعالیت درخشان!! شما بدون اجازه مردم افزوده شد ولکن برای بعضی از شماها ظاهراً زمان اصلاً مهم نیست و بر سر انتخاب یک شهردار و حواشی بسیار پوچ پیرامون آن با ارسال پیامک، مصاحبه و گفتگو ماه ها فرصت سوزی می فرمایید و به هیچ یک از وعده های انتخاباتی خود پای بند نیستید.

7ـ شهرداری یک نهاد تخصصی خدماتی و اجتماعی است مردم شهر انتظار دارند مدیریت این مرکز حساس و تأثیرگذار را به چهره ای کارآزموده ، آگاه ، کاربلد ، پاک و بومی بسپارید و همگی از وی حمایت کنید و از مانع تراشی ها دست بردارید و بازی های سیاسی را کناربگذارید که شورای شهر و شهرداری  جای سیاسی کاری نیست و دیگر آزمون و خطا پذیرفته نیست ، چرا فرایند تلخ و زجرآور انتخاب شهرداران اول و دوم و حتی سوم برای شما درس عبرت نشد ؟ چرا رفتارهای ناپخته و بهانه های بنی اسرائیلی و فرافکنی بعضی از شما رنگی از پختگی و  نجابت به خود نمی گیرد؟ به خود بیایید و فرصت ها را غنیمت بشمارید هوای  نفس را بکشید و کار امروز را به فردا نسپارید که «فردا خیلی دیر است».  

  

منبع :وبلاگ شخصی شیخ صفر قاسمی

                                                                                

اشکتچال زباله دان شهری رامسر

چند روز پیش برای خرید ماهی به سمت اشکتچال(نام محلی در مسیر ییلاق جواهرده) راه افتادم.هنوزم مثل بچگی هام از خودم می پرسیدم که آیا همه ی همشهریهام می دونن که بیشتر از 12 سال یا شایدم خیلی بیشتر که توی جاده جواهرده در دره ی اشکتچال استخرهای بزرگ ماهی قزل آلا وجود داره که آب مصرفی این استخرها از همون آب رودخانه ی صفارود تامین میشه و طعم ماهی هاش خیلی خوبه.اگر همه ی همشهریام می دونستن ،که نمی رفتن از 2000 و 3000 تنکابن (شهسوار) خرید کنن.آره داشتم میگفتم .وقتی رسیدم به استخرهای ماهی دیدم جلوی درب نوشته از آوردن ماشین به داخل محوطه خودداری کنین ،منم طبق سرسخت بودن هر رامسری گفتم لابد اینو برای مسافرا و غریبه ها نوشتن،اما من غافل از این بودم که صاحب فعلی استخر دیگه همشهری ما نیست،وقتی رفتم با پسری که مسئول فروش ماهی بود آشنا شدم و از لهجه اش فهمیدم که بومی نیست.بعد گفتم شاید مازنی باشد ،ازش پرسیدم اهل کجایی.اون گفت از علی گودرز اومده،گفتم چرا؟گفت آخه اینجا واسه ی دوستامه ،گفتم دوست رامسری داری؟گفت نه و برام توضیح داد که همشهریاش توی مزایده اینجا رو برنده شدن.بعد از خرید ماهی و خداحافظی توی راه برگشت داشتم به این فکر می کردم که یعنی رامسر با داشتن خیلی از سرمایه دارها بازم داره به دست غیر بومی ها اداره می شه؟حتی توی یه استخر پرورش ماهی،که یک دفعه نگاهم به یکی از زشت ترین صحنه های زندگیم افتاد.آره آون کامیون با نمره ی عمومی و دولتی از طرف شهرداری محترم سالهاست که مامور ریختن زباله های تجزیه نشدنی شهرمون به اینجاست.میدونین چی؟یعنی قتل روح و جسم طبیعت،یعنی مرگ زیست بوم؟آخه مگه رامسر چه گناهی کرده که جزء استان مازندران شده ،آخه طبیعت و جنگل خدا چه گناهی دارن که باید جور بی توجهی ،بی لیاقتی و بی صدارتی مسئولین محیط زیست و علل الخصوص شهرداری رو بکشه.آخه کدوم انسان با دین و ایمونی حاضر می شه بهشت زمینی خدا رو نابود کنه و فقط پز اینو بده که رامسر عروس شهرهای ایرانه.اصلا چرا کسی نمیره یقه ی بعضی از مسئولین مازندران رو بگیره که چرا عوض پز دادن و چپاول کردن بودجه های رامسرحتی ثانیه ای به فکر احیا و رسیدگی به همه ی امور توسعه آفرین این شهر نیستن و فقط وعده های سر خرمن میدنو نهایتش میخوان با برنامه های شبکشون که اسمش سامون هست عوام فریبی کنن و پز رامسر بدن و بیان اینجا.دیگه بیش از این شرم دارم که بگم.خودتون که متوجه هستین.

اما ای کاش هرگز ،جزو مازندارن نمی شدیم و مثل گذشته (قبل از رضا شاه که سخت سر را رامسر نام نهادجز استان گیلان بوده که توسط رضا پهلوی به حیطه ی مازندارن دزدیده شدیم)همون قریه سخت سر و جواهر ده با همون دریای تمیز و جنگل دست نخورده باقی می موندیم و هرگز شهر شاهی و توریستی نمی شدیم تا از آلودگی مصون می موندیم.

سخت سر عزیز ،ای شهر با غیرت من .روزی فرا خواهد رسید که باز همچون گذشته ی گیلانی ات تمیز و پردیس گونه شوی و بدور از هرگونه بی لیاقتی و آلودگی و بی اعتنایی مسئولین،دوباره سخت سری سخت سر و پاکیزه شوی. 

یاداشت فوق توسط یک دلسوز رامسری برایم ارسال شده و به تاکید نویسنده آنرا به همان شکل در وبسایت قرار دادم. 

در ضمن یاداشت فوق لزوما نظر مدیر وبلاگ نمی باشد.

کی گفته جواهر ده قشنگه؟؟؟

تصاویری از ییلاقات شرق رامسر

 

 

 

 

نقد ی بر حضور محمود شحات انور قاری مصری در رامسر

ضرورت ترویج و گسترش فرهنگ قرآن کریم بر همگان مبین و واضح است.چرا که این کتاب آسمانی تنها منجی هدایت بشریت در ناملایمات و باتلاق زندگی دنیوی است.هر که بدان تمسک جست از قافله تیره بختان برست.اما همین ترویج ها باید از راه اصولی و موثر صورت پذیرد چرا که در عصری زندگی می کنیم که بدون تفکر، اندیشه و  انجام امور نابخردانه، ممکن است آسیبهای جدی به ساختار وجودی مان وارد سازدکه علاج آن در برخی موارد ناممکن خواهد بود.

نشر فرهنگ قرآنی با حضور قاریان و حافظان در شهرها و ایجاد فضای انس با قرآن در تمامی مدت سال می تواند یکی از روشها و راهکارهای توسعه ی فرهنگ قرآن باشد . اما در این میان اگر همین روشها اصولی صورت نگیرد باعث می شود که این فرهنگ به ضد فرهنگ تبدیل شده و به نتیجه معکوس مبدل گردد.

روز های گذشته شاهد حضور محمود شحات انور قاری مصری در شهرستان رامسر بودیم .به گفته ی مدیر کل اوقاف و امور خیریه استان مازندارن این برنامه برای 12 شهر از شهرستانهای غرب مازندارن صورت می پذیرد.در بدو امر و در یک نگاه کلی کاری بسیار میمون و خوشایندی در حال صورت پذیرفتن است و وجود قاریانی از دانشگاه الازهر مصر و دیگر مراکز اسلامی در شهرهایمان نه تنها باعث کشش و جذب مردم به سمت تلاوت قرآن نمی شود بلکه باعث ایجاد رابطه انس و مودب بین برادران دینی مان در کشور خواهیم بود.

 اما اگر از سمت و سویی دیگر به موضوع نگاه کنیم این نقد بر موضوع وارد است چرا با وجود اساتید برجسته قاری قرآن نظیر استاد پرهیزگار،استاد کریم منصوری ،استاد ابوالقاسمی و...از وجود یک قاری مصری استفاده کنیم.چرا باید برای یک قاری مصری هزینه های بسیار زیاد و هزینه های جانبی، به همراه استفاده از نیروهای امنیتی برای اسکورت و ...صرف کنیم تا دقایقی اندک از کتابی را  برایمان تلاوت کند که زیباتر از آن را اساتید برجسته مان خودمان تلاوت می کنند.سوالاتی که جواب آن به مسئولین متولی امور قرآنی بر می گردد. 

آیا بهتر نبود در ابتدا از وجود قاریان برجسته ی داخلی استفاده می شد و بعد از آن از وجود قاریان خارجی بهره می جستیم؟

نظر به جوابیه آموزش و پرورش شهرستان رامسر

 در پی انتشار مطلبی تحت عنوان "دبستانی شبیه زندان در رامسر "در مورخه20/5/90 در سایت دریا نیوز و متعاقب آن "جوابیه  مدیر آموزش و پرورش شهرستان رامسر" به آن گزارش ، بر آن شدم موضوع را کمی باز نموده و با جزییات بیشتری بدان بپردازم.

                                                                                                                                         

در ابتدا از مدیریت آموزش و پرورش شهرستان رامسر به خاطر پی گیری خبرهای مربوط به آن اداره در سایتهای خبری تشکر می نمایم و به این نکته اشاره می نمایم که خوشبختانه رویکردی اینچنینی و پگیر بودن گزارشات و اخبار واصله توسط آن نهاد فرهنگی آینده خوبی را برایش رقم خواهد زد.

اما در مورد انتقادهای وارده به آن مدرسه باید به عرض برساند شاید به نا به آنچه در جوابیه تان بیان نمودید دیوار بلند و ایجاد فنس مانع عبور توپ دانش آموز به خیابان مجاور و به تبع آن حضور دانش آموز در خیابان و خدای نکرده بروز حادثه باشیم اما انصاف را از دست ندهیم که دیوار چند متری و ایجاد توری 2،3 متری واقعا فضای مدرسه را از حالت آموزش خارج می نماید و نهایتا حالت آموزشی مدرسه را به کسالت و افسردگی دانش آموزان سوق خواهد داد.انصاف را به خرج دهید که حتی قوی ترین دانش آموزان ابتدایی شهرستان قادر نخواهد بود که از ارتفاع 5 متری توپ را عبور داده و اگر هم  کسی از عهده ی چنین کاری بر آید مسلما دارای استعداد فوتبالی  فوق العاده زیادی است و از وی باید در میادین ملی و لیگ برتر استفاده نمود.

مسئولین محترم آموزش و پرورش شهرستان

همانطوری که می دانید و می دانیم دیوار اولیه مدرسه فوق الذکر حدود 3 دهه قدمت دارد و دارای بنیانی بسیار سست و عملا دارای ترک و جرزهای بسیار مشهود و قطور است  و همانطوری که مردم منطقه و حتی معمار سازنده دیوار جدید بر روی دیوار قدیمی نیز بیان نمود دیوار در اندک مدتی نه چندان دور فرو خواهد ریخت . از آن مقام محترم خواهشمند است به جای چاره اندیشی در مورد عدم حضور کودکان مدرسه در خیابان برای گرفتن توپ خود (که قطعا چنین چیزی تا امروزه صورت نپذیرفته و توجیه اینچنینی واقعا پاک کردن صورت مسئله است) در فکر مرمت جدی دیوارحاضر و تخریب  آنی آن باشید.مسلما هیچ اولیایی از ریزش دیوار بر روی فرزند خردسالش نخواهد گذشت در حالیکه که حجت بر شما تمام شد.

بعلاوه فرضا که حضور جوانان در ساعات غیر اداری باعث رنجش تنها یکی از همسایگان مدرسه خواهد شد ،آیا نمی توان از این فضای آموزشی در جهت پرکردن اوقات فراغت جوانان به عناوین مختلف باشید تا متاسفانه شاهد کشیده شدن جوانان منطقه به دام مواد افیونی و فساد نباشیم.

خوشبختانه ما مردم شهرستان که در وسط گود حضور داریم  ندیدیم و نشنیدیم که آموزش و پرورش  شهرستان حتی از یک فضای آموزشی که گاها شاهد اسکان فرهنگیان بدون مسکن و یا مدارسی که به علت نداشتن دانش آموز کافی تعطیل شده و به حال خود رها شده اند برای ایجاد فعالیت فرهنگی و ورزشی در اوقات تابستان یا ساعات غیر اداری باشیم و اگر برای مسئله پاسخی بیاورید مسلما توجیه غیر اصولی است.

مسئولان آموزش و پرورش شهرستان رامسر

قطعا حضور تحصیلکرده های شهرستان در دانشگاههای معتبر دولتی در  ایران و خارج از کشور و ارئه راهکارهای مناسب برای احیای جوانان افسرده و پلاسیده در قلیانسراها و مراکز لهو و لعب توسط آنها و ایجاد مراکز تفریحی و نشاط در اوقات فراغت ،خصوصا در تابستان توسط شما متولیان امور فرهنگی  در مدارس ،جامعه جوان مان را در جهت تعالی سوق خواهد داد و خدای نکرده شاهد دزدی ها ،منافی عفت،فساد و فحشا نخواهیم بود.

البته اگر در فکر چاره برای شهر عزیمان به جایگاه واقعی خود هستید.

رامسر ؛ عروس شهرهای ایران ، همچنان بلاتکلیف !!!

حدود ۵ ماه قبل ، دستگیری شهرداران رامسر ،کتالم و ساداتشهر خبری جنجالی بود ،که در اکثر رسانه های مکتوب و مجازی سرو صدای زیادی به راه انداخت و در واقع پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ مدیریت شهرستان رامسر واقعه ای بی سابقه بوده و به همین دلیل ضربه ای قوی بر پیکر نحیف عروس شهرهای ایران وارد آورد . عروسی که شهردار سابق رامسر با شعار (رامسری آباد حق ماست) وعده کاشت درختان گردویی را در آن داده بود که مردمان رامسر در سایه سارش به آرامش برسند و از نعمت گردوهای آن استفاده های زیاد برند. اما ،چندی بعد با انتشار خبر دستگیری وی نه تنها درخت گردویی تازه سبز نشد بلکه همان گردوهایی را که از قبل داشت ، با انتشار این خبر از دست داد.

در این میان نکته ای که بیشتر باعث عذاب می شد سکوت محض اعضای شورای اسلامی دو شهر نام برده بود که هیچ کدام از این اعضا هنوز هم با وجود گذشت حدود 5 ماه از بروز آن حادثه ی دردناک کلمه ای دم بر نیاورده و هیچ حرفی مبنی بر اینکه بر سر شهرداران دستگیر شده چه آمده و میزان اختلاس آنان که بر اساس شنیده ها احتمالا به جرم فساد مالی دستگیر شده بودند به چه میزان بوده ، نزده اند.حال اگر از خواب زمستانه ی اعضای شورای اسلامی دو شهر رامسر،کتالم و ساداتشهر بگذریم نکته ی جالب تر اینکه متولیان امر در استانداری نیز تا کنون اخباری در این راستا در اختیار اذهان عمومی نگذاشته و آنان را با حدسیات درست و یا نادرست به حال خود واگذاشته اند.علی ای حال سرو صدای همکاران اهل قلم نیز تاثیری نگذاشته و هیچ مدیری در این زمینه در جهت تنویر افکار عمومی قدمی بر نداشته و در برخی موارد فقط با اشاره ای ،آنهم به توجیهی غیر قابل قبول بسنده کرده و از زیر بار سوالات خبر نگاران شانه خالی می کنند و در خصوص این موضوع به معنای واقعی بایکوت خبری ایجاد کردند.حال اینکه این رویه متناقض با تاکیدات مقام معظم رهبری بوده ،زیرا رهبر بزرگوارمان همواره بر شفاف سازی مسائل بین مدیران و مردم تاکید دارند.و اما با معارفه ی  باقر سلیمی به عنوان شهردار کتالم و ساداتشهر قصه انتخاب شهردار این شهرها به سرانجامی خوش رسیده ولی با توجه به اینکه اعضای شورای اسلامی شهر رامسر پس از رایزنی های بسیار در جلسات متعدد ،در نهایت در تاریخ 1/3/90 حاج رحمان انصاری را به عنوان گزینه ی مورد تاییدشان با حداکثر آرا به استانداری معرفی کرده تا متولیان امر در استانداری نتیجه ی این اقدام آنان را اعلام کنند ،اما بنابر اخبار رسیده از شورای اسلامی شهر رامسر ،انصاری به صورت شفاهی از سوی استانداری مازندارن بدون ذکر دلیل رد شده و دیگر نمی تواند به خواست اکثریت آرای اعضای شورای اسلامی شهر رامسر بر کرسی شهرداری این شهرستان تکیه زند.حال سوال این است اگر حاج رحمان انصاری مورد تایید استانداری مازندران نیست چرا با گذشت مدت زمانی حدود 75 روز جوابی مکتوب دال بر رد شدن گزینه ی معرفی شده از سوی شورای اسلامی رامسر داده نشده است؟

عجیب اینست که وقتی پای صحبت همین مدیران می نشینیم آنان رامسر را شهرستان آرمانی دانسته و لقبهایی مانند عروس شهرهای شمال ایران ،شهرستان گردشگری الکترونیک،نگین مازندارن و ...به آن می دهند و بر وجهه ی گردشگر پذیر بودن و جهانی آن بارها و بارها تاکید می کنند ،اما نمی دانیم دلیل این همه تعلل در گماردن مدیری برای این شهرستان با آن همه عناوین در چیست ؟

از متولیان امر در استانداری مازندارن ،از مدیریت سیاسی شهرستان رامسر،اعضای شورای اسلامی به جد می خواهیم تا هر چه سریعتر پاسخ افکار عمومی را داده و در جهت جبران ضربه ی وارد آمده و حیثیت بر باد رفته ی این قطعه از بهشت ،مدیری لایق و کاردان را برای تکیه زدن بر کرسی شهرداری گمارده تا از قطار پیشرفت و توسعه ی پایدار عقب نمانیم.  

سهیلا محمدی/خبرنگار رامسر

به روایت تصویر

اولین دوره از مسابقات نقاشی در دو گروه سنی کودکان و نوجوانان در کتابخانه ی احمدی نژاد رامسر بر گزار شد.   

 

 

  

   

دبستانی شبیه زندان در شهرستان رامسر

 

 

در شرایطی که اکثر منازل در مناطق شهری تبدیل به آپارتمان های کوچک و تاریک و به دور از فضاهای بازی و حرکتی برای کودکان است حداقل کاری که می توان در تامین بهداشت جسمی و روحی آنان داشته باشیم ایجاد فضای مفرح و شادی بخش در مدرسه است چرا که دانش آموزان چندین ساعت از روز را در مدرسه می گذرانند و اگر فضاسازی مناسبی در مدارس انجام شود مسلما به شاد زیستن کودکان و نوجوانان خود کمک بسیار مهمی خواهیم کرد.

امروز تحقیقات مربوط به اعصاب و روان نشان داده است که یادگیری انسان و ساماندهی رفتار کودک در گرو نشاط و شادابی و هیجانات مثبت اوست و خلاقیت، شکوفایی استعدادها در گرو نشاط و انبساط روحی انجام می‌شود.

موضوع شاداب سازی مدارس را می توان در ابعاد مختلف بررسی نمود ولی بازرترین راه در ابتدا ،شاداب کردن محیط مدرسه است.

با این مقدمه خواستم به وجود دبستانی در شهرستان رامسر بپردازم که به راستی باید برای آن واژه زندان بکار برد.

دبستان حاج حسن احمدنژاد از اولین مدارسی بود که پس از پیروزی انقلاب ،با اهدای زمین توسط خیر بزرگ رامسری در روستایی از توابع رامسراحداث شد.

از آنجاییکه این دبستان در مرکز روستا واقع شده است بالطبع حیاط آن می تواند مکانی مناسب برای پر کردن اوقات فراغت جوانان و نوجوانان این روستا  باشد.اما متاسفانه تنها همسایه این دبستان که خوشبختانه از معلمان این دبستان نیز بودند مانع از استفاده جوانان و نوجوانان  از فضای موجود می شود.

بدین منظور مسئولین آموزش و پروش شهرستان رامسر برای رفع و حل این موضوع اطراف مدرسه را حصاری به بلندای چندین متر و علاوه بر آن روی دیوار را نیز با تورهای فلزی به ارتفاع 2الی3 متر همراه با دروازه ای بسیار بلند محصور کرده اند.

سوالی که باید از مسئولین فرهنگی شهرستان خصوصا مدیر آموزش و پرورش پرسید اینست که همانطوری که در الفاظ می گوییم مدرسه خانه ی دوم بچه هاست ،مدرسه فوق الذکر چه تناسبی با خانه ی دوم دارد.؟و آیا بهتر نبود برای رفع معضل فوق (عدم استفاده جوانان روستا از محیط مدرسه) که نمی توان معضل نامید راهکار بهتری جستجو کرد و با صرفه جویی هزینه ی صدها هزار تومانی برای حصار و ایجاد برج و بارو و کاهش شادابی مدرسه الگویی بهتر ارائه نمود؟ 

پی نوشت: عکس فوق دیوار شمالی این مدرسه می باشد.

 

بی احترامی به ناموس مردم یعنی زیرپا گذاشتن ناموس خود آدم

به نقل از روزنامه خراسان، پسر جوان در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد گفت: سرتان را به درد نیاورم من و ۲تن از دوستانم با پول تو جیبی که در اختیار داشتیم هر روز در خیابان ها به دنبال دختران و زنان بزک کرده ای راه می افتادیم که درصدد بودند جیب هایمان را خالی کنند.

حدود ۲هفته قبل، یکی از دوستانم با آب و تاب برایم تعریف کرد که با دختری باکلاس آشنا شده است و ارتباط زیادی باهم دارند. دوستم با این حرف ها مرا نیز وسوسه کرد تا از آن دختر خانم سوءاستفاده کنم. او یک روز با آن دختر قرار گذاشت و مرا نیز در ویلای پدرش مخفی کرد طبق نقشه ای که در سر داشتیم قرار بود وقتی آن دختر جوان به داخل باغ آمد من نیز ...!

پسر جوان نفس عمیقی کشید و با حالتی تاسف بار افزود: داخل باغ منتظر دختر خانم بودیم که دوستم گوشی تلفن همراه خود را روشن کرد و گفت: از ارتباط خود با آن دختر فیلمبرداری کرده است. در این لحظه با لبخندی گوشی را از دست او قاپیدم تا آن تصویر کثیف را ببینم اما وقتی دقیق نگاه کردم متوجه شدم آن دختر جوان خواهر خودم است که ...! کنترل خودم را از دست دادم و بدون آن که چیزی بگویم با دوستم درگیر شدم.

من او را حسابی کتک زدم. دوستم نیز مقاومت می کرد و با میله ای که در دست داشت آن چنان ضربه ای به بدنم زد که استخوان دستم خرد شد و دچار مشکل جدی شدم. الان دست راستم از کار افتاده است و حس و حرکتی ندارد.

پسر جوان قطرات اشک را از روی صورتش پاک کرد و گفت: حالا می فهمم دخترانی که طعمه هوس های شیطانی من شده اند خانواده دارند و بی احترامی به ناموس مردم یعنی زیرپا گذاشتن ناموس خود آدم! من از تمام جوان ها خواهش می کنم غیرت داشته باشند و ایام جوانی خود را با گناه و معصیت آلوده و سیاه نکنند.

آقای مدیر،ترویج‌فرهنگ کتابخوانی باچه دلخوشی؟

 مدیرکل کتابخانه های عمومی مازندران بخواند!!!

از گذشته های دور کتاب به عنوان یکی از ابزارهای آموزشی مورد توجه بوده است واولیای دین نیز به پدید‌آوردن آثار علمی و فرهنگ مکتوب توصیه‌های مهمی داشته‌اند. امروزه نیز حاصل تفکر و تجربه‌های اهل اندیشه و معرفت بوسیله کتاب در دسترس همگان قرا رمی‌گیرد و کتابخانه‌ها، کانون‌ها و همایش صاحب‌نظران و گلستان پرطراوت صاحبان معرفت است.توانمندی مروج، گزینش کتاب مناسب، ایجاد انگیزه برای خواندن و به کارگیری روش های نو در کتاب خوانی از گام های مهم ترویج کتاب خوانی است.اما اینکه چه اندازه به فرهنگ کتاب خوانی و کتابخانه های استان مازندارن بها داده می شود سوالی است در ذیل مطلب به آن پرداخته می شود.

خوشبختانه در شهرستان 70 هزار نفری  رامسر 4 کتابخانه با کادری مجرب وجود دارد،اما متاسفانه میزان امکانات واصله برای تجهیز این کتابخانه ها نه در خور شهرستان و نه در خور مردمانش است، چرا اینکه مثلا کتابخانه های احمری نژاد و بسمل از داشتن حداقل یک آبخوری برای رفع تشنگی مراجعین یا حداقل برای خود مسئولین کتابخانه که شاید ساعتها وقتشان را در کتابخانه ها می گذرانند محروم است. داشتن کامپیوتر های اسقاطی برای استفاده و جستجوی مطالب مورد نیاز پژوهشگران ، عدم تجهیز کتابخانه به روزنامه های روز از دیگر مشکلات این کتابخانه هاست .

 یکی از خیرین کتابخانه ساز در شهرستان رامسر در سال گذشته اذعان نمود به کتابخانه عشق می ورزد و حتی از فرزندانش نیز برایش ارزش بیشتر و بهتری دارد.وی که حاضربه صرف هزینه ی 20 ملیون تومان کمک و اهدای زمین نسبت به افزایش فضای کتابخانه ی کنار منزلش بود با عدم استقبال مسئولین استان مواجه گشت .این در حالی است که به گفته ی مسئول این کتابخانه در سالهای اخیر به علت نداشتن فضا برای سرویس دهی، کتابخانه از رتبه ی 2 به رتبه 6 تنزل مرتبه داشت.لازم به ذکر است که کتاب های کتابخانه ی فوق الذکر به علت نداشتن فضای مناسب در حال از بین رفتن و فرسوده شدن است . حال چه دل خوشی باید داشت تا فرهنگ کتابخوانی در کشور ترویج شود و کودکان و نوجوانان و جوانان را برای فرهنگ کتابخوانی ترغیب نمود؟