پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

دینگ.. بنگ.. دنگ.. تقویم تاریخ !

روز گذشته 14 دی ماه یک هزار و سیصدو نود در چنین ساعتی یک بنر که حاوی مطالب تبلیغاتی از یکی از نامزدهای انتخاباتی نهمین دوره مجلس شورای اسلامی بود در جلوی بیمارستان امام سجاد شهرستان رامسر مشاهده و به محض پوزخند خوردن توسط مدیر این وبلاگ روز بعد در کمال ناباوری توسط افرادی نا شناس جمع آوری شد.

انتخابات در آیینه مطبوعات

چیزی کمتر از 60 روز تا انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی باقی نمانده است و در این میان هر کدام از نامزدهای این دوره در رقابتی سخت و نفس گیر در حوزه خود برای بدست آوردن کرسی نمایندگی مردم در مجلس در تلاشند و مردم نیز با دقت و ضریب حساسیت بالا ،حرکات و شعارهای آنها را مورد بررسی و ارزیابی خود قرار داده اند.به طبع با توجه به اوضاع وی‍ژه حاکم بر انتخابات این دوره که دارای اهمیت و جایگاه خاصی است که میتواند آرایش سیاسی آینده کشورمان را به شیوه ای مطلوب رقم زند،انتخاب اصلح باید مورد توجه قرار گیرد.و در این میان نامزدی در امر پیروزی بر رقبای خود موفق تر است که بتواند افکار و اندیشه های خدمت رسانی و توسعه شهر و شهرستان خود را بهتر و مطلوب تر به افکار عمومی بشناساند و خود را در معرض داوری مردم و کسب بیشترین اعتماد قرار دهد و راه صعود خویشتن به پله های بهارستان را هموارتر سازد.در این میان نقش رسانه ها و جایگاه مهم ویژه آنها در امر معرفی چهره مطلوب و اصلح  بر کسی پوشیده نیست و نامزدی پیروز این کورس رقابتی شدید است که تعامل بهتری با رسانه ها ،اعم از نشریات و جراید و رسانه های مجازی داشته باشد.نگارنده ضمن احترام به عقاید ،اندیشه ها و آرایش سیاسی کلیه نامزدهای انتخاباتی و مدیران مسئول نشریات و سایتهای مجازی نکاتی را یاد آوری می نماید و ذهن مخاطب گرامی را به تامل در آن هدایت می کند.

صاحب این قلم بر این اندیشه پایبند است که قریب به اتفاق مردم جامعه ما ،بدور از نگاههای سیاسی و هیاهوهای جناحی بدنبال نامزدی هستند که بتواند حق آنها را بدرستی بستاند و زبان گویای مردم خود باشد و این موضوع را در شهرستانهای محروم به وضوح مشاهده کنیم.پیرو این ادعا می توان اظهار نمود که با روی کار آمدن جناحهای سیاسی و دعواهای فی ما بین در ساختار حکومتی ،فی نفسه مسئولیت اصلی یک نماینده به کلی فراموش شده و آنچه که باقی می ماند هیاهویی برای هیچ است.وکیلی که خود را ملزم به خدمت رسانی به مردم می داند باید موظف باشد تا بدور از نگاههای سیاسی به احقاق حق اقشار جامعه اش باشد و به خاطر مردم و رسیدن به خواسته های آنها منافع شخصی خود را نادیده بگیرد.شاید این موضوع در نگاه اول ،بسیار مبتدی و سطحی به نظر برسد ولی با تامل در آن در می یابیم که هیچ تلاشی برای رضای خدا در برابر ستاندن حق مردم بی پاسخ نمی ماند.با این وجود وظیفه نویسندگان و تحلیلگران ،خصوصا اربابان جراید و خبرنگاران بیشتر شده و شناساندن چهره نامزد خدوم و دلسوز و بر آمده  از توده مردم امری ضروری  می باشد.هر چند با توجه به عدم استقلال مالی خبرنگاران و اصحاب رسانه در امر مبین کردن چهره حق و وکیل شایسته در شهرستانهای کشورمان بعید به نظر می رسد و جاه طلبان و سوءاستفاده کنندگان از این ضعف رسانه به خوبی اگاهند ولی علی رغم ان باید یک خبرنگار ،با انجام درست رسالت خویش ،قشر جامعه را به سمت و سوی درست ترین گزینه هدایت نماید.هدایتی که هم به سود نظام است و هم به صلاح مردم.هر چند رسانه ها که اربابان قدرت در جامعه ما هستند ولی نباید با نقطه ضعف یاد شده از انعکاس اخبار و موضع گیریهای درست که می تواند باعث جلوگیری از آسیب های ناشی از هجمه دشمنان به جامعه ما هستند دریغ بورزند.

حضور به موقع نماینده پر تلاش تنکابن و رامسردر صحنه تبلیغات!!!


پوزخند :جناب آقای نماینده عزیزم !!!


خوش آمدی اما...

من از تو دلگیرم!!!

کجایی تو آخر،

چرا  نمی بینم!!!

 

گاهی پوزخند زدن هم خوب است

"پوزخند" نام یکی از وبلاگ های رامسری است که چند سالی در حال فعالیت است و با پرداختن به رویدادهای مختلف در رامسر به اطلاع رسانی روی آورده است.

نگاه ویژه "پوزخند" به مسائل اصلی و حاشیه ای شهرستان رامسر باعث شده تا دیگر وبلاگ های رامسری هم به تکاپو افتاده و از خمودگی درآیند و بیشتر و عمیق تر از گذشته وارد بحث اطلاع رسانی شوند و مواردی را به اطلاع شهروندان برسانند که تا قبل از این توجه زیادی به آن نمی کردند و این خود یکی از ویژگی های این وبلاگ است که باعث شده تا کم کاری را از وبلاگ نویسان رامسری بگیرد.

کسانی که محمدرضابهرامی را از نزدیک می شناسند می دانند که یکی از خصوصیات اخلاقی او رک گویی است حتی با دوستان صمیمی و نزدیک خود هم تعارفی ندارد و آنچه را باید به آنها تذکر بدهد می دهد.

دیر زمانی نیست که وبلاگ نویسی در رامسر باب شده است اما می توان به جرات گفت که پوزخند نقش خوبی در افزایش کمی و کیفی وبلاگ و وبلاگ نویسان رامسری داشته و همین حالا هم وبلاگ نویسان رامسری از پوزخند بعنوان یک وبلاگ خوب و شفاف نام می برند.

این جوان رامسری که بیشترین وقت خود را صرف جمع آوری خبر و اطلاع رسانی از طریق رسانه های مختلف می کند دغدغه ای جز پیشرفت شهر خود ندارد و همه عوامل پیشرفت را در رسانه ها جستجو می کند تا شاید تلنگری به شهروندان و مدیران رامسری زده شود و کندی حرکت و کارها از بین برود.

به پاس زحمات محمدرضابهرامی این چند خط را نوشتم و تقاضا دارم آن را منعکس کنید.

کوچک شما و همه رامسری ها:

مجتبی رمضانی

ramazani818@yahoo.com

به نقل از سایت رامسر نیوز


آقا مجتبی عزیز سلام

احترام به دیدگاه پوزخند نظر لطف شما و تاثیر گذاری نظرات و انتقادات این وبلاگ در سطح جامعه خصوصا شهرستان رامسر می باشد.

امیدوارم  هر رامسری دارای یک وبلاگ باشد و خود نیز یک تحلیل گر و روحیه پرسش گری را در خود تقویت کند و همیشه در برابر رویدادهای اطرافش بپرسد"چرا چنین؟".

به امید آنروز

معارفه بی سر صدای برادر خانم رییس چه مفهومی دارد؟

مدیر کل بنیاد شهید استان مازندران:
معارفه بی سر صدای برادر خانم رییس چه مفهومی دارد؟           
به دلیل وسعت مفهوم شهادت و شهید نمی توان  معنی خاصی برای آن در نظر گرفت و باید آن را از جمله مفاهیم تعریف نشده نامید.برای تشریح این ادعا به اشاره مستقیم خداوند رحمان در آن کتاب آسمانی  می پردازیم که می فرماید"هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند ، مرده مپندارید، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند".در این جاست که عظمت کار شهید بر کسی پوشیده نمی شود و بزرگی مقام تعریف نشده است. در پیرو این مطلب باید به این نکته نیز رسید که شهدا ،حسینی وار بر آرمانهای خود پافشاری کردند و جرعه ای از شراب شهادت را با ولع سر کشیدند و برای رسیدن به قرب الهی ذره ای تاخیر را جایز ندانستند.اما در این بین گروه دیگری هستند که تا مرز شهادت پیش رفتند تا رسالت خویش را انجام دهند ولی دچار"و لنبلونکم" بزرگی شدند که وظیفه شان را نسبت به راه و کار شهید دو چندان کرد.به  زعم نگارنده به علت اهمیت کار جانباز و رسالت بسیار سنگین او ،اهمیت دادن به جایگاهش باید بیشتر از شهید باشد.اگر جانبازانی که شهادت را به چشم خود دیده و در تبیین و توجیه قشر جدید مطلوب عمل کنند با جامعه ای آرمانی مواجه می شویم که همگی در نوع خود شهیدند.جانباز باید به واسطه مسئولیت خطیر زینبی واری که بر عهده اوست ،راه شهادت و شهید را تا ابد زنده نگه دارد و دغدغه های یک شهید جهت حفظ آرمانهای را تشریح کند و گامهای منحرف را از صراط مستقیم اصلاح کند.در این میان نادیده گرفتن جایگاه جانباز ،همان نفهمیدن رسالت شهید است.رسالتی که با خون شهید آبیاری شد باید به دست جانباز به باربنشیند.
با این مقدمه  از منابع  آگاه خبر رسیده است که رییس بنیاد شهید شهرستان رامسر به دلیل بازنشستگی از سمت خود تودیع و برادر خانم وی معارفه شد.تا اینجای مسئله هیچ گونه شائبه ای را نمی توان  بر آن وارد ساخت.اما در بررسی های بیشتر و در تماس با رییس جدید بنیاد شهید ،ضمن تایید این مسئله بیان داشت که نه تنها این مراسم (با اهمیت) بدون حضور خبرنگاران که نمایندگان افکار عمومی هستند صورت پذیرفت که نیازی به وجود آنها در این جلسه نبود ،بلکه حتی از یک جانباز جنگ تحمیلی برای حضور در مراسم معارفه و تودیع ،دعوت به عمل نیامد و آن دسته از جانبازانی  که در جلسه حضور داشتند به علت انجام کارهای خود به صورت کاملا تصادفی از وجود این جلسه مطلع شدند و خود را به مدیر کل رساندند و حال و احوالی کردند.جالبترین قسمت مسئله نیز این قسمت است که رییس جدید گفت با ارسال تنها یک پیامک معارفه رییس جدید را به اطلاع جانبازان گرامی خواهیم رساند!!! 
این سوال که چرا بنیاد شهید که باید الگوی تمام ادارات در ترویج فرهنگ معنویت باشد برای اصحاب رسانه که نمایندگان افکار عمومی هستند احترامی قائل نیست !!!و اینکه چرا از حضور جانبازان در جلسه معارفه متولی امورشان در شهرستان دعوت به عمل نمی آید و ... مجموعه سوالاتی  است که نگارنده ضمن احترام به مدیر کل بنیاد شهید استان مازندران خواستار توضیح در این رابطه است.

محمدرضا بهرامی- خبرنگار

چرا پوزخند می زنم؟

مدت هاست که قلم در آغوش دستانم قرار نگرفت و رقبتی برای نگاشتن در خود ندیدم ،ولی به واسطه نشست خبرنگاران با امام جمعه شهرستان رامسر و مورد پرسش واقع شدن نام پوزخند برای وبلاگم که چرا انتخاب پوزخند؟، حال طرح این موضوع  را بهانه ای قرار دادم تا سطوری بنگارم و آن را در رسانه مجازی برای تنویر افکار عمومی قرار دهم.


چیزی حدود یک سال و نیم از تولد وبلاگم می گذرد و چه بسا مطالبی را در این خلوتگاه قرار دادم که باعث شد تلنگری هر چند اندک و آن هم به صرف حل پاره ای از مشکلات این شهر بلازده و یتیم، زده باشم تا شاید اگر نتوانستم سنگ بزرگ نارسائی های موجود را تکانی دهم، سنگی دیگر بر روی آن بگذارم و فقط پوزخند بزنم.

براستی چرا پوزخند؟ چرا وبلاگم را پوزخند نام نهادم؟ این سؤالی بود که توسط امام جمعه شهرستان از نگارنده پرسیده شد و باعث شد دیوار افکارم به ناگاه در گودال این پرسش فرو ریزد. شاید اینگونه برداشت شود که پوزخند در معنی، به سخره گرفتن تمام کارهاست که توسط این "کوچکترین" نگاشته می شود، که باید گفت که بسیار سطحی مطرح می شود زیرا با دقت و کنکاش در یادداشت ها، به سرعت به این نقیصه پی خواهیم برد.

"پوزخند" نه تنها لبخند تلخناکی است از وضعیت موجود، بلکه نیم نگاهی به گذشته و چشم انداز آینده نیز دارد. تلخ لبخندی که شاید تنها کسانی می توانند آن را درک کنند که از کاستی ها رنج می برند و برآمده از خانواده ای باشند که جز پوزخند فقارت چیزی از جامعه نصیبشان نشده باشد. شاید هم گروهی دیگر که خود را لایق حل مشکلات موجود می دانند ولی جایگاهی برایشان تعریف نشده است. بله، می توان وبلاگ را "قهقهه مستانه" نامید، در صورتی که چشم از واقعیت های جامعه فروبست و تنها در فکر اداره زندگی خود بود. می توان آن را "جامعه آرمانی" نامید در صورتی که عدم اتحاد و یکدلی برای برون رفت از مصائب را ندید و فارغ از هیاهو برای انسجام ،فقط زیست و آرمانی اندیشید. حتی می توان "عروس شهرهای ایران" نامید در حالی که گذرت به کمربند ساحلی نیفتد و به تابلوی ملک خصوصی در جاده ترانزیتی مواجه نشوید و فقط با القاب خواهرخواندگی و برادرخواندگی!!! خود را مشغول ساخت.

اصلا می توان وبلاگ را "خبرنگار تیزبین" نامید، در صورتیکه بتوانی گزارشی از دزدیده شدن کابل های برق در ایام محرم در شهرهای شهرستان بیان نمود، در حالی که مردم در حال عزاداری شهادت امام حسین و یارانش در مساجد مشغولند و یا ...

اما من فارغ از تمام این نگاهها، آن را پوزخند نامیدم چون دیدم رئیس اداره ای برای مواجه نشدن با ارباب رجوع پشت درب اتاقش که ساعت ها به انتظار نشسته بود، از درب پشتی خارج شد.

پوزخند نامیدم چون در یادداشتی خواندم پس از چهار سال تأسیس دفتر طلاق زرتشتیان در یزد، فقط 6 طلاق ثبت شده است.

پوزخند نامیدم چون همشهریم در پی یافتن یک لقمه حلال از صبح تا شب خود را به آب و آتش می زند در حالی که مسئول شهرم به جرم اختلاس بازداشت می شود.

پوزخند نامیدم چون خیّر شهرم برای کسب شهرت، چیز بخشید.

پوزخند نامیدم چون تملق را در سخنان مردم شهرم برای احیای حقوق خویش پررنگ دیدم.

پوزخند نامیدم چون دیوار بی اعتمادی را بلندتر از تصورم دیدم.

پوزخند نامیدم چون صبحگاهان میدان های شهرم را پر از کارگران با وضعیت های اسفناک در حال چانه زنی برای تفاهم کمترین حقوق با صاحب کاران سنگدل مشاهده کردم.

پوزخند نامیدم چون خیابان های شهر توریستی ام را شبیه خیابان های درشکه رانی قرن 19 میلادی یافتم.

پوزخند نامیدم، چون . . .

مخاطب عزیز!

آیا شما هم به جای من بودید پوزخند نمی زدید؟!؟!؟!


شهرداری و شورای اسلامی شهر رامسر ،لطفا پاسخگو باشید

 بعد از مدتها جهت استراحت به رامسر آمده بودم که از طرف هفته نامه(ماهنامه) ((ساحل دریا)) بر من به عنوان یکی از اعضای اسبق شورای اسلامی رامسر مانند دیگر اعضاء اسبق شورا تکلیف شده بود که به سئوالات مطروحه شان پاسخ دهم و مشغول انجام تکلیف بودم که دقیقا ساعت ربع مانده به هشت صبح روز پنجشنبه 10/9/1390 صدای غرش اره موتوری در پیاده رو پای پنجره اتاقم ابتدای خیابان شهید بهشتی برق از سرم پراند و حتم بردم شخصی که اقدام به اینکار کرده (...) می باشد. اما وقتی سر از پنجره بیرون بردم فردی را اره موتوری بدست مشاهده کردم که درختی را که در جلوی خانه مان در حدود 20 سال پیش کاشته بودیم را قطع کرده بود. که گویی از طرف شهرداری و شورای شهر مامور بود تا درختان را بریده و در آینده بجایش نهال بکارند!!!! 

تازه متوجه شدم که با فردی (...)مواجه نشدم که او کارگری معذور بود؛ بلکه با جماعتی (...) از اصحاب مدعی شعور مواجه ام.       

   
لذا در ادامه مخاطب عرایضم بانیان این حرکت (...)که با تصمیات (...) خود باعث این رنجش شده اند از هر طبقه حقیقی یا حقوقی اجتماعی که باشند؛ می باشد. 

(...)و متاسفانه مسئول؛ کدام قانون شهری و حقوق شهروندی راه اندازی اره موتوری با آن صدای دلخراشش را در ساعات آغازین روز مجاز شمرده است؟!!!     

(...)و متاسفانه مسئول؛ شما که برای رقاصی هایتان بوق و کرنا راه می اندازید و با بلندگو اقدام به اعلان عمومی می کنید، به قبر مردگانتان (...) می شد اگر که از قبل اعلان می کردید که قصد دارید (...) به مثابه خروس نابهنگام باشید؟!!! 

(...)و متاسفانه مسئول؛ طرح شما با کدام معیار کارشناسانه به مرحله عمل انجامید که اقدام به قطع درخت به بار نشسته می کنید؟!!!     

(...)و متاسفانه مسئول؛ اگر شما هم اکنون به فکر کاشتن درخت در پیاده رو افتاده اید کسبه خیابان شهید بهشتی قبل از تشکیل شوراها و اقدامات شهرداری اقدام به درختکاری در پیاده رو کرده بودند.

(...)و متاسفانه مسئول؛ برید سر گور آباء و اجدادیتان درخت بکارید چرا درختان زنده و سرحال زحمت کشیده شده دیگران را می برید؟!!!

(...)و متاسفانه مسئول؛ دوباره تب و تاب انتخابات آتی گریبان گیرتان شده و اقدام به ارائه خدمات عجولانه و صد البته (...) می کنید؟!!! 

(...)و متاسفانه مسئول؛ بجای بریدن درختان زحمت کشیده شده از بام معاملات حقوق مردم پیاده شده و بیش از این از محجوبیت مردم رامسر سوء استفاده نکنید.  

(...)و متاسفانه مسئول؛ تا کی باید به طرح های غیر کارشناسی و آنی و بدون مطالعهء تان بر پیکر نیمه جان شهر ضربه وارد کنید؟       

(...)و متاسفانه مسئول؛ از اعتماد و امکانات مردم....     

(...)و متاسفانه مسئول؛ در پایان از شما عذر می خواهم که چنین مورد خطاب من قرار گرفتید. چون نرود میخ آهنی بر سنگ. 

و خلاصه اینکه:        
عجب گاو دَکته بازاری وکت رامسر!!!

..........................

متن فوق گلایه یکی از  مخاطبان وبلاگ پوزخند و یکی ازشهروندان رامسر به علت بریده شدن  درخت کنار منزلش توسط ماموران شهرداری شهر رامسر بود که در وبلاگ پوزخند به عنوان کامنت قرار گرفت.قسمتهایی که با (...) مشخص شده توسط  مدیر وبلاگ سانسور شده است.

امیدوارم اعضای شورای اسلامی شهر رامسر و شهرداری رامسر و روابط عمومی آنها پاسخگوی عمل انجام شده به این شهروند باشند.

 

پسر و سنجاب

منو دوستام داشتیم  از کنار دانشگاه کسری رامسر رد می شدیم که جوانانی ، در حالت  تصویر زیر مشاهده کردیم و چند دقیقه بعد گویا شخصی که حراست دانشگاه  کسری می نمود،کشان کشان جوان  را به داخل سپاه ناحیه هدایت کرد.

از مواهب گردش گر بودن شهرمون یکیش همینه دیگه

آقای نماینده ؛ یک سوزن به خودت بزن ، یک جوالدوز به دیگری !

چند روز پیش به مناسبت سپری شدن دو سال از زمان مدیریت استاندار مازندران، اظهار نظری در سایت ها و جراید قرار گرفت که مورد توجه واقع گشت.

«انتقاد بی سابقه نماینده تنکابن و رامسر از استاندار مازندران» تیتر خبری بود که بصورت گسترده پوشش خبری داده شد و مورد توجه همه قرار گرفت.

اینکه ابوالفتح نیکنام، نماینده مردم تنکابن و رامسر در خانه ملت از طاهایی استاندار مازندران با «خواهش» درخواست ارائه عملکرد می کند و میزان شجاعت خود را بعنوان نماینده زیر سؤال می برد امری است که مطلب موردنظر صاحب این قلم  نیست و اظهارنظر پیرامون آن را بر عهده مخاطب عزیز و مردم گرامی  می گذاریم.

موضوعی که برای مردم تنکابن و رامسر، خصوصاً برای نگارنده شگفت انگیز و باعث تعجب است این است که چطور کسی که خود به علت سهل انگاری در وظیفه خطیری که ملت شریف بر عهده او گذاشته است وزیر انبوه سئوالهای مردمی است، در حرکتی باورنکردنی انگشت اتهام خود را به سمت رقیب سابق خود نشانه رفته و با التماس و خواهش !!! از او گزارش عملکرد می خواهد.

جای شگفتی است ، از نماینده ای که باید از حقوق مردم حوزه انتخابیه خود در مجلس دفاع کند و درد و دل های آنان را بشنود و لمس کند، و در دوره ای بطور ناباورانه به علت عدم تعامل با مدیری در شهرستان رامسر، سکانداری دفاع از حق مردم را رها کرده و صحبت از طلاق دادن آن شهرستان و بالا نرفتن از پله های آن اداره کلیدی شهرستان تا پایان مدیریت مدیر مذکور به میان می آورد ، اکنون از انفعال مدیر ارشد استان گلایه دارد. که البته احتمال می رود چنین اقداماتی ،بخاطر فضای موجود ،بخصوص انتخابات آتی مجلس نهم باشد.

جناب مهندس نیکنام عزیز که نیکنامی را لایق تان می دانم!!! خطابم با شماست. شمایی که نماینده این حقیر در خانه ملت هستی و باید از حقوقم دفاع کنی. بنده بعنوان یک شهروند، علی رغم عمل شما که متاسفانه با «خواهش» آنهم به خاطر انجام وظیفه قانونی تان همراه بود ، با شجاعت و قاطعیت از شما می خواهم که یادداشتم را مرور کنید و با دقت و تامل پاسخ دهید.

۱/ بنا به گفته شما که "هر کسی که مدیریتی را می پذیرد، خودش را عامل تغییر می داند و تلاش می کند تا وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب تغییر دهد" باید پرسید که دیگر چیزی تا پایان مسئولیت بر عهده نهاده تان، در خانه ملت باقی نمانده است، چقدر خودتان تابع گفته خویش بوده اید؟ حداقل در حوزه رامسر جز امر توسعه فرودگاه که ره آورد سفرهای استانی دولت احمدی نژاد بود و باید محقق می شد چه تغییری انجام دادید و چه وضعیت مطلوبی ایجاد کردید؟

۲/ بنا بر اظهارات مردم شهرستان رامسر، هیچ تغییری در دوران مدت نمایندگی تان در طول ۴ سال در رامسر دیده نشده است. آیا اجازه می دهید بنا بر گفته ی خودتان شما را «مدیر ناموفق» بخوانیم و بدانیم؟

۳/ چرا وقتی مردم، خبر درخواست گزارش عملکرد، توسط شما از استاندار را شنیدند، دچار شوکه شدند و از بیت «حد به گردن داری و حد می زنی/ گر یکی باید زدن، صد می زنی» استفاده کردند؟

۴/ چرا مردم بر این باورند که شما علیرغم شعارهای انتخاباتی تان دردشان را لمس نکردید؟

۵/ هیچ باخبرید که مردم از بی تفاوتی تان نسبت به مشکلات خود و عدم حضور فیزیکی و پررنگ شما در حوزه انتخابیه به شدت نگران و از انتخابشان پشیمانند؟ شما که از استاندارانتظار پاسخ داری جواب این بی توجهی ها را چگونه پاسخ خواهی داد؟

۶/ هیچ باخبرید که کشاورزان چای حوزه انتخابیه تان قیمت محصول فروخته شده خود در فصل تابستان را دریافت نکرده اند؟ از وضع معیشتی شان تا چه اندازه اطلاع دارید؟ نهارشان را در رستوران ها صرف می کنند یا با خرد کردن نان خشک در آب و تناول آن!!!؟

۷/ چرا عامه مردم علی رغم هم جنس نبودنتان با قشر آنها، شما را برای دفاع از حقوق خویش به مجلس شورای اسلامی فرستادند؟

۸/ آمار بیکاران شهرستان و افت وضعیت اقتصادی هم اکنون مردم نسبت به مشابه آن در قبل از نمایندگی تان در خانه مجلس چگونه است؟

۹/بیلان عملکرد کاریتان را برای مردم حوزه انتخابیه تان مشخص نمایید تا مردم بدانند دلیل درخواست حقوق مادام العمرتان برای چه بوده است.

۱۰/ پیگیری ایجاد هتل سماموس، پیگیری ایجاد کمربندی ساحلی و ... از جمله هزاران سوال دیگری است که ذهن نگارنده را درگیر خود کرده و افسوس که مجالی برای پرسیدن آن نیست

به نقل از سایت شمال فردا

 

رامسر را چو دریابید ، در یابید

شهرستان رامسر که در زمان سپری شدن نخستین روزهای بهار 1390 که به نام سال جهاد اقتصادی نیز ملقب شده بود  با دستگیری دو شهردارش ،به فاصله زمانی چند ساعت ،شوک بزرگی به پیکر نحیفش وارد آمد ،اما این بار با انصراف عضو شورای اسلامی شهر از نامزدی شهردار و علاوه بر آن از سمتش در شورای اسلامی شهر،نه تنها این ضربه  تکرار شد، بلکه این بار چنان کاری بود که در شرایط اغما نیز فرو رفت . افکار عمومی که هر لحظه منتظر شنیدن خبر تصاحب صندلی شهردار توسط فردی با تجربه و یا حداقل دلسوز بودند با استعفای علی امینی شاد از نامزدی شهردار و  حتی عضویت در شورای شهر به کلی نا امید شدند . نگارنده فارغ از پرداختن به دلایل استعفا و اینکه آیا در این شرایط اسفناک و بحرانی که شهر با آن دست و پنجه نرم می کند ،عضو شورای شهر که باید مدافع حق و حقوق مردم باشد و به دلایل واهی نظیر طولانی شدن زمان تایید شهردار از سوی مراجع ذی صلاح به یکباره شانه از نمایندگی مردم خالی می کند و فقط گلیم خود را از آب بیرون می کشد درست است یا نه ، که در این وصف نگنجد ،به آثار و تشعشعات فقدان مدیریت شهری در طول مدت 7 ماه و مشخص نبودن آن  در ماههای آینده می پردازد که گمان می رود برای خواننده جالب توجه باشد.عدم اطلاع رسانی صحیح و شفاف از سوی مراکز ذی صلاح برای دستگیری شهرداران ،از زمان دستگیری تا بدین لحظه ،خود می تواند به تنهایی برای مردم ناراحت کننده و دردناک باشد.در فضای مدیریتی شهرستان ،مسئولی دچار تخلف می شود و دستگیر می گردد و اطلاعاتی که برای دستگیری آنها به گوش می رسد فقط در حد نجوا و پچ پچ از سوی منابع آگاه است.جالب آنکه  این اخبار نیز با قید اینکه ، برای دیگران نقل نشود منتقل می گردد!!! خود می تواند از بسیاری اسرار پرده بردارد و آن را رمز گشایی کند.از طرفی رد صلاحیت نامزد قبلی شهردار،از سوی مراکز تایید صلاحیت استان ،افکار عمومی را به سمت و سویی سوق داده بود که مطمئنن بودند که انتخاب بعدی ، فردی دلسوز به امور شهر و شهرستان می باشد که بتواند ضایعه تلخ گذشته را تا حدودی جبران نماید و شهر را از حالت رخوت بیرون آورد .افسوس و صد افسوس که دیگ طمع به جوش آمد و اعضای شورای اسلامی شهر رامسر ،از 70 میلیون جمعیت کشورمان کسی را لایق تر از خود ندیدند و شد آنچه شد. با این وجود دیگر مردم دل خوشی ، از منتخبان خود در شورا ندارند ،زیرا دیگر رشته ای برای پنبه شدن نمانده است .مدیریت ناصحیح اعضای شورای شهر نیز برای بی حس نگه داشتن درد جراحت مردم از سکوت خویش بهره می برد.اما سوال اینجاست که برادران شورا ، مطمئنا مردمی که شماها را انتخاب و وارد ساختمان "شورای اسلامی شهر رامسر" کردند باور داشتند که شماها با تمام وجود از توسعه شهری دفاع می کنید و آرمان های عروس شهرهای ایران را به کرسی عمل می نشانید . اما در مواردی نه چندان کم ، نه تنها خود این گونه نکردید بلکه تخلفات خود را نیز در پارچه غسل و تطهیر پیچیدید و اگر خبرنگاری هم از علت تخطی تان پرسید و پرده از آن برداشت ، فحش و نا سزا را بدرقه راهش قرار دادید. و امروز نیز در مقابل مردمی که با تمام سخاوت نگران آینده شهرشان هستند پوزخندی  تحمیل کرده و سکوت معنی دار خویش را نثارشان می کنید.صاحب این قلم به خود جرات می دهد و در کمال خونسری پیشنهاد می کند برای احترام به  ایده مردم سیلی خورده این دیار سبز شایسته است آنرا بپذیرید و مرهمی بر زخم کهنه بگذارید تا آنها بتوانند با تبادل نظر ، کشتی مدیریت شهری را از ورطه منجلابی که برایش طراحی کردید به ساحل ایمن برسانند.مطمئنا مهندس امینی شاد با حرکت مهره استعفای خود ،به جای انجام اقدامات قانونی رییس شورا نظیر استفاده از اهرمهایی که بتواند استانداری را نسبت به تسریع در بررسی صلاحیت نامزدی شهردار تحت فشار قرار دهد ،افکار عمومی را به نتیجه ای رساند که بودن یا نبودن اعضای شورای کنونی نه تنها به نفع  شهرستان نیست بلکه در تتمه عمر شورای اسلامی شهر ،می تواند مشکل ساز نیز باشد ،چنانکه در سابقه 4 سال و اندی سن شورای اسلامی شهر نظیر آن را سراغ داریم.استعفای همگی به دلیل عدم کفایت از عضویت در شورا می تواند مفید ترین قدمی باشد که از زمان منتخب شدن خود تا به امروز برای توسعه شهری برداشتید  و می تواند  مسکن درد ناشی از چنگال کشی بی رحمانه تان بر چهره این عروس نگون بخت  باشد تا با این تدبیر در سایه قانون  ، به نواقص و کوتاهی هایتان در سکانداری مدیریت شهری  پرداخته شود.مطمئن باشید تاریخ از کارهایتان اوراق سیاهی خواهد ساخت و از شما به نیکی یاد نخواهد کرد.یادداشتم را با سوالی که البته مطمئنم افکار عمومی با لبخندی گزنده بدان پاسخ خواهند داد به پایان می برم ، و آن اینست که اعضای شورای شهر رامسر، بیش از 8 ماه از سال جهاد اقتصادی می گذرد ،شما به عنوان اعضای شورای اسلامی شهر چه جهادی در راه توسعه اقتصاد این شهر کردید!!!

استاندار عزیز: وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک!!

تا دلی آتش نگیرد حرف جانسوزی نگوید/حال ما خواهی بیا از گفته ما جستجو کن

پرواضح است که خبرنگاران ،نمایندگان افکار عمومی و رابط بین مردم و مسئولان جامعه ما هستند و اگر آنها نتوانند وظایف خود را بدرستی انجام دهند ،تمامی کارهای صورت گرفته و خدمات مسئولان ،ابتر خواهد ماند و در قبال آن مردم بازوان احیای حقوق خود را نیز از دست خواهند داد و در نهایت جامعه با بحران و رکود شدید مواجه خواهد شد.مسلما در این شرایط اهمیت کار این نیروهای خدوم اهل قلم و در واقع "سربازان گمنام جامعه فرهنگی" که نامی برازنده شان است ، بر همگان واضح و روشن است .در جامعه ما ،مردم عزیزمان در مواجه با رسانه ها و خبرنگاران به دلیل وظیفه خطیرشان ،با احترام برخورد می کنند و سر تعظیم فرود می آورند و در برابر عظمت کارشان ،زبان به مدح و ثنا می گشایند.چه بسا مردم میهن عزیزمان "رازهای مگوی" خود را به اصحاب رسانه می گویند و از آنها برای گشایش کارهایشان مدد می جویند.

در اینصورت می توان حرفه خبرنگاری را با عظمت کار شهید قیاس نمود ، زیرا هر دو گروه جان بر کف اخلاص و بدون کوچکترین چشم داشتی از خلق خدا ، در پی حل مشکلات جامعه و روشنگری و بیداری در میان مردم هستند. گروه خبرنگاران و شهدا عواملی هستند که تاریخ را رقم می زنند و در دل برگ برگ آن ،حماسه می آفرینند و از میان تاریکی ،مسیر های روشنی را برای هم نوعانشان فراهم می کنند و از خداوند منان آمرزش و اجر طلب می کنند.با این وجود ،احتمالا سهوا ، گران عمل  این دو گروه نادیده گرفته می شود و باعث می شود پیام آنها به درستی و شایسته منعکس نگردد و آنها نتوانند به خوبی انجام وظیفه کنند و با کمال تاسف ،این مردم هستند که ضربه مهلکی از این نقصان دریافت می کنند.مردمی که داعیه دار و متولی نظام و ساختار حکومتی جامعه هستند.

با این مقدمه به این مهم دست می یابیم که حمایت از دو طیف خبرنگاران و شهدا ،به عنوان شالوده های اصلی جامعه ،باعث رشد و ترقی مملکت و نظام  ما می شود و خدای ناکرده ،نادیده گرفتن حقوق و سستی در امر خدمات رسانی به آنها ،آینده ناگواری را برای جامعه مان در پی دارد.مطالب فوق بهانه ای بود تا به موضوع عدم پیگیری وعده های استاندار محترم در قبال خبرنگاران بپردازم.پیرو قول مساعدت مهندس طاهایی در نشست خبرنگاران غرب استان مازندران (که اگر انصاف را معیار سنجش قرار دهیم،آنها در تمامی امور خطه همیشه پویایمان در امر اطلاع رسانی همگام با مسئولین و پشتوانه محکمی برای مردم سرزمینمان بوده اند) ،در رابطه با پرداخت هزینه سفر کربلای معلی به پیشکسوتان بود که با توجه به اعزام آنها، به وعده ،وفا نشده و هنوز هزینه معهود 2 تن از این خادمین ملت پرداخت نشده است.جالب آنجاست که هر دو تن در میدان تجاوز دشمن بعثی  به خاک میهنمان نیز همواره پیشگام بوده و به درجه رفیع جانبازی نائل گشتند.

نگارنده به عنوان یک خبرنگار جوان ضمن انتقاد از این موضوع ،آنهم در جرگه نمایندگان افکار عمومی ،چگونه خود را توجیح نمایم که با پیشکسوت های جانباز اینچنین می کنند.

لاجرم بدینوسیله از نماینده عالی دولت در استان تقاضا دارد که با دقت به درد و دل خبرنگاران گرامی گوش  فرا دهد و پیگیر وعده های داده شده خود باشد تا جلوی این شایعه گرفته شود که "هزار وعده خوبان یکی وفا نکند".