پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

معارفه بی سر صدای برادر خانم رییس چه مفهومی دارد؟

مدیر کل بنیاد شهید استان مازندران:
معارفه بی سر صدای برادر خانم رییس چه مفهومی دارد؟           
به دلیل وسعت مفهوم شهادت و شهید نمی توان  معنی خاصی برای آن در نظر گرفت و باید آن را از جمله مفاهیم تعریف نشده نامید.برای تشریح این ادعا به اشاره مستقیم خداوند رحمان در آن کتاب آسمانی  می پردازیم که می فرماید"هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند ، مرده مپندارید، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند".در این جاست که عظمت کار شهید بر کسی پوشیده نمی شود و بزرگی مقام تعریف نشده است. در پیرو این مطلب باید به این نکته نیز رسید که شهدا ،حسینی وار بر آرمانهای خود پافشاری کردند و جرعه ای از شراب شهادت را با ولع سر کشیدند و برای رسیدن به قرب الهی ذره ای تاخیر را جایز ندانستند.اما در این بین گروه دیگری هستند که تا مرز شهادت پیش رفتند تا رسالت خویش را انجام دهند ولی دچار"و لنبلونکم" بزرگی شدند که وظیفه شان را نسبت به راه و کار شهید دو چندان کرد.به  زعم نگارنده به علت اهمیت کار جانباز و رسالت بسیار سنگین او ،اهمیت دادن به جایگاهش باید بیشتر از شهید باشد.اگر جانبازانی که شهادت را به چشم خود دیده و در تبیین و توجیه قشر جدید مطلوب عمل کنند با جامعه ای آرمانی مواجه می شویم که همگی در نوع خود شهیدند.جانباز باید به واسطه مسئولیت خطیر زینبی واری که بر عهده اوست ،راه شهادت و شهید را تا ابد زنده نگه دارد و دغدغه های یک شهید جهت حفظ آرمانهای را تشریح کند و گامهای منحرف را از صراط مستقیم اصلاح کند.در این میان نادیده گرفتن جایگاه جانباز ،همان نفهمیدن رسالت شهید است.رسالتی که با خون شهید آبیاری شد باید به دست جانباز به باربنشیند.
با این مقدمه  از منابع  آگاه خبر رسیده است که رییس بنیاد شهید شهرستان رامسر به دلیل بازنشستگی از سمت خود تودیع و برادر خانم وی معارفه شد.تا اینجای مسئله هیچ گونه شائبه ای را نمی توان  بر آن وارد ساخت.اما در بررسی های بیشتر و در تماس با رییس جدید بنیاد شهید ،ضمن تایید این مسئله بیان داشت که نه تنها این مراسم (با اهمیت) بدون حضور خبرنگاران که نمایندگان افکار عمومی هستند صورت پذیرفت که نیازی به وجود آنها در این جلسه نبود ،بلکه حتی از یک جانباز جنگ تحمیلی برای حضور در مراسم معارفه و تودیع ،دعوت به عمل نیامد و آن دسته از جانبازانی  که در جلسه حضور داشتند به علت انجام کارهای خود به صورت کاملا تصادفی از وجود این جلسه مطلع شدند و خود را به مدیر کل رساندند و حال و احوالی کردند.جالبترین قسمت مسئله نیز این قسمت است که رییس جدید گفت با ارسال تنها یک پیامک معارفه رییس جدید را به اطلاع جانبازان گرامی خواهیم رساند!!! 
این سوال که چرا بنیاد شهید که باید الگوی تمام ادارات در ترویج فرهنگ معنویت باشد برای اصحاب رسانه که نمایندگان افکار عمومی هستند احترامی قائل نیست !!!و اینکه چرا از حضور جانبازان در جلسه معارفه متولی امورشان در شهرستان دعوت به عمل نمی آید و ... مجموعه سوالاتی  است که نگارنده ضمن احترام به مدیر کل بنیاد شهید استان مازندران خواستار توضیح در این رابطه است.

محمدرضا بهرامی- خبرنگار

چرا پوزخند می زنم؟

مدت هاست که قلم در آغوش دستانم قرار نگرفت و رقبتی برای نگاشتن در خود ندیدم ،ولی به واسطه نشست خبرنگاران با امام جمعه شهرستان رامسر و مورد پرسش واقع شدن نام پوزخند برای وبلاگم که چرا انتخاب پوزخند؟، حال طرح این موضوع  را بهانه ای قرار دادم تا سطوری بنگارم و آن را در رسانه مجازی برای تنویر افکار عمومی قرار دهم.


چیزی حدود یک سال و نیم از تولد وبلاگم می گذرد و چه بسا مطالبی را در این خلوتگاه قرار دادم که باعث شد تلنگری هر چند اندک و آن هم به صرف حل پاره ای از مشکلات این شهر بلازده و یتیم، زده باشم تا شاید اگر نتوانستم سنگ بزرگ نارسائی های موجود را تکانی دهم، سنگی دیگر بر روی آن بگذارم و فقط پوزخند بزنم.

براستی چرا پوزخند؟ چرا وبلاگم را پوزخند نام نهادم؟ این سؤالی بود که توسط امام جمعه شهرستان از نگارنده پرسیده شد و باعث شد دیوار افکارم به ناگاه در گودال این پرسش فرو ریزد. شاید اینگونه برداشت شود که پوزخند در معنی، به سخره گرفتن تمام کارهاست که توسط این "کوچکترین" نگاشته می شود، که باید گفت که بسیار سطحی مطرح می شود زیرا با دقت و کنکاش در یادداشت ها، به سرعت به این نقیصه پی خواهیم برد.

"پوزخند" نه تنها لبخند تلخناکی است از وضعیت موجود، بلکه نیم نگاهی به گذشته و چشم انداز آینده نیز دارد. تلخ لبخندی که شاید تنها کسانی می توانند آن را درک کنند که از کاستی ها رنج می برند و برآمده از خانواده ای باشند که جز پوزخند فقارت چیزی از جامعه نصیبشان نشده باشد. شاید هم گروهی دیگر که خود را لایق حل مشکلات موجود می دانند ولی جایگاهی برایشان تعریف نشده است. بله، می توان وبلاگ را "قهقهه مستانه" نامید، در صورتی که چشم از واقعیت های جامعه فروبست و تنها در فکر اداره زندگی خود بود. می توان آن را "جامعه آرمانی" نامید در صورتی که عدم اتحاد و یکدلی برای برون رفت از مصائب را ندید و فارغ از هیاهو برای انسجام ،فقط زیست و آرمانی اندیشید. حتی می توان "عروس شهرهای ایران" نامید در حالی که گذرت به کمربند ساحلی نیفتد و به تابلوی ملک خصوصی در جاده ترانزیتی مواجه نشوید و فقط با القاب خواهرخواندگی و برادرخواندگی!!! خود را مشغول ساخت.

اصلا می توان وبلاگ را "خبرنگار تیزبین" نامید، در صورتیکه بتوانی گزارشی از دزدیده شدن کابل های برق در ایام محرم در شهرهای شهرستان بیان نمود، در حالی که مردم در حال عزاداری شهادت امام حسین و یارانش در مساجد مشغولند و یا ...

اما من فارغ از تمام این نگاهها، آن را پوزخند نامیدم چون دیدم رئیس اداره ای برای مواجه نشدن با ارباب رجوع پشت درب اتاقش که ساعت ها به انتظار نشسته بود، از درب پشتی خارج شد.

پوزخند نامیدم چون در یادداشتی خواندم پس از چهار سال تأسیس دفتر طلاق زرتشتیان در یزد، فقط 6 طلاق ثبت شده است.

پوزخند نامیدم چون همشهریم در پی یافتن یک لقمه حلال از صبح تا شب خود را به آب و آتش می زند در حالی که مسئول شهرم به جرم اختلاس بازداشت می شود.

پوزخند نامیدم چون خیّر شهرم برای کسب شهرت، چیز بخشید.

پوزخند نامیدم چون تملق را در سخنان مردم شهرم برای احیای حقوق خویش پررنگ دیدم.

پوزخند نامیدم چون دیوار بی اعتمادی را بلندتر از تصورم دیدم.

پوزخند نامیدم چون صبحگاهان میدان های شهرم را پر از کارگران با وضعیت های اسفناک در حال چانه زنی برای تفاهم کمترین حقوق با صاحب کاران سنگدل مشاهده کردم.

پوزخند نامیدم چون خیابان های شهر توریستی ام را شبیه خیابان های درشکه رانی قرن 19 میلادی یافتم.

پوزخند نامیدم، چون . . .

مخاطب عزیز!

آیا شما هم به جای من بودید پوزخند نمی زدید؟!؟!؟!


شهرداری و شورای اسلامی شهر رامسر ،لطفا پاسخگو باشید

 بعد از مدتها جهت استراحت به رامسر آمده بودم که از طرف هفته نامه(ماهنامه) ((ساحل دریا)) بر من به عنوان یکی از اعضای اسبق شورای اسلامی رامسر مانند دیگر اعضاء اسبق شورا تکلیف شده بود که به سئوالات مطروحه شان پاسخ دهم و مشغول انجام تکلیف بودم که دقیقا ساعت ربع مانده به هشت صبح روز پنجشنبه 10/9/1390 صدای غرش اره موتوری در پیاده رو پای پنجره اتاقم ابتدای خیابان شهید بهشتی برق از سرم پراند و حتم بردم شخصی که اقدام به اینکار کرده (...) می باشد. اما وقتی سر از پنجره بیرون بردم فردی را اره موتوری بدست مشاهده کردم که درختی را که در جلوی خانه مان در حدود 20 سال پیش کاشته بودیم را قطع کرده بود. که گویی از طرف شهرداری و شورای شهر مامور بود تا درختان را بریده و در آینده بجایش نهال بکارند!!!! 

تازه متوجه شدم که با فردی (...)مواجه نشدم که او کارگری معذور بود؛ بلکه با جماعتی (...) از اصحاب مدعی شعور مواجه ام.       

   
لذا در ادامه مخاطب عرایضم بانیان این حرکت (...)که با تصمیات (...) خود باعث این رنجش شده اند از هر طبقه حقیقی یا حقوقی اجتماعی که باشند؛ می باشد. 

(...)و متاسفانه مسئول؛ کدام قانون شهری و حقوق شهروندی راه اندازی اره موتوری با آن صدای دلخراشش را در ساعات آغازین روز مجاز شمرده است؟!!!     

(...)و متاسفانه مسئول؛ شما که برای رقاصی هایتان بوق و کرنا راه می اندازید و با بلندگو اقدام به اعلان عمومی می کنید، به قبر مردگانتان (...) می شد اگر که از قبل اعلان می کردید که قصد دارید (...) به مثابه خروس نابهنگام باشید؟!!! 

(...)و متاسفانه مسئول؛ طرح شما با کدام معیار کارشناسانه به مرحله عمل انجامید که اقدام به قطع درخت به بار نشسته می کنید؟!!!     

(...)و متاسفانه مسئول؛ اگر شما هم اکنون به فکر کاشتن درخت در پیاده رو افتاده اید کسبه خیابان شهید بهشتی قبل از تشکیل شوراها و اقدامات شهرداری اقدام به درختکاری در پیاده رو کرده بودند.

(...)و متاسفانه مسئول؛ برید سر گور آباء و اجدادیتان درخت بکارید چرا درختان زنده و سرحال زحمت کشیده شده دیگران را می برید؟!!!

(...)و متاسفانه مسئول؛ دوباره تب و تاب انتخابات آتی گریبان گیرتان شده و اقدام به ارائه خدمات عجولانه و صد البته (...) می کنید؟!!! 

(...)و متاسفانه مسئول؛ بجای بریدن درختان زحمت کشیده شده از بام معاملات حقوق مردم پیاده شده و بیش از این از محجوبیت مردم رامسر سوء استفاده نکنید.  

(...)و متاسفانه مسئول؛ تا کی باید به طرح های غیر کارشناسی و آنی و بدون مطالعهء تان بر پیکر نیمه جان شهر ضربه وارد کنید؟       

(...)و متاسفانه مسئول؛ از اعتماد و امکانات مردم....     

(...)و متاسفانه مسئول؛ در پایان از شما عذر می خواهم که چنین مورد خطاب من قرار گرفتید. چون نرود میخ آهنی بر سنگ. 

و خلاصه اینکه:        
عجب گاو دَکته بازاری وکت رامسر!!!

..........................

متن فوق گلایه یکی از  مخاطبان وبلاگ پوزخند و یکی ازشهروندان رامسر به علت بریده شدن  درخت کنار منزلش توسط ماموران شهرداری شهر رامسر بود که در وبلاگ پوزخند به عنوان کامنت قرار گرفت.قسمتهایی که با (...) مشخص شده توسط  مدیر وبلاگ سانسور شده است.

امیدوارم اعضای شورای اسلامی شهر رامسر و شهرداری رامسر و روابط عمومی آنها پاسخگوی عمل انجام شده به این شهروند باشند.

 

پسر و سنجاب

منو دوستام داشتیم  از کنار دانشگاه کسری رامسر رد می شدیم که جوانانی ، در حالت  تصویر زیر مشاهده کردیم و چند دقیقه بعد گویا شخصی که حراست دانشگاه  کسری می نمود،کشان کشان جوان  را به داخل سپاه ناحیه هدایت کرد.

از مواهب گردش گر بودن شهرمون یکیش همینه دیگه

آقای نماینده ؛ یک سوزن به خودت بزن ، یک جوالدوز به دیگری !

چند روز پیش به مناسبت سپری شدن دو سال از زمان مدیریت استاندار مازندران، اظهار نظری در سایت ها و جراید قرار گرفت که مورد توجه واقع گشت.

«انتقاد بی سابقه نماینده تنکابن و رامسر از استاندار مازندران» تیتر خبری بود که بصورت گسترده پوشش خبری داده شد و مورد توجه همه قرار گرفت.

اینکه ابوالفتح نیکنام، نماینده مردم تنکابن و رامسر در خانه ملت از طاهایی استاندار مازندران با «خواهش» درخواست ارائه عملکرد می کند و میزان شجاعت خود را بعنوان نماینده زیر سؤال می برد امری است که مطلب موردنظر صاحب این قلم  نیست و اظهارنظر پیرامون آن را بر عهده مخاطب عزیز و مردم گرامی  می گذاریم.

موضوعی که برای مردم تنکابن و رامسر، خصوصاً برای نگارنده شگفت انگیز و باعث تعجب است این است که چطور کسی که خود به علت سهل انگاری در وظیفه خطیری که ملت شریف بر عهده او گذاشته است وزیر انبوه سئوالهای مردمی است، در حرکتی باورنکردنی انگشت اتهام خود را به سمت رقیب سابق خود نشانه رفته و با التماس و خواهش !!! از او گزارش عملکرد می خواهد.

جای شگفتی است ، از نماینده ای که باید از حقوق مردم حوزه انتخابیه خود در مجلس دفاع کند و درد و دل های آنان را بشنود و لمس کند، و در دوره ای بطور ناباورانه به علت عدم تعامل با مدیری در شهرستان رامسر، سکانداری دفاع از حق مردم را رها کرده و صحبت از طلاق دادن آن شهرستان و بالا نرفتن از پله های آن اداره کلیدی شهرستان تا پایان مدیریت مدیر مذکور به میان می آورد ، اکنون از انفعال مدیر ارشد استان گلایه دارد. که البته احتمال می رود چنین اقداماتی ،بخاطر فضای موجود ،بخصوص انتخابات آتی مجلس نهم باشد.

جناب مهندس نیکنام عزیز که نیکنامی را لایق تان می دانم!!! خطابم با شماست. شمایی که نماینده این حقیر در خانه ملت هستی و باید از حقوقم دفاع کنی. بنده بعنوان یک شهروند، علی رغم عمل شما که متاسفانه با «خواهش» آنهم به خاطر انجام وظیفه قانونی تان همراه بود ، با شجاعت و قاطعیت از شما می خواهم که یادداشتم را مرور کنید و با دقت و تامل پاسخ دهید.

۱/ بنا به گفته شما که "هر کسی که مدیریتی را می پذیرد، خودش را عامل تغییر می داند و تلاش می کند تا وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب تغییر دهد" باید پرسید که دیگر چیزی تا پایان مسئولیت بر عهده نهاده تان، در خانه ملت باقی نمانده است، چقدر خودتان تابع گفته خویش بوده اید؟ حداقل در حوزه رامسر جز امر توسعه فرودگاه که ره آورد سفرهای استانی دولت احمدی نژاد بود و باید محقق می شد چه تغییری انجام دادید و چه وضعیت مطلوبی ایجاد کردید؟

۲/ بنا بر اظهارات مردم شهرستان رامسر، هیچ تغییری در دوران مدت نمایندگی تان در طول ۴ سال در رامسر دیده نشده است. آیا اجازه می دهید بنا بر گفته ی خودتان شما را «مدیر ناموفق» بخوانیم و بدانیم؟

۳/ چرا وقتی مردم، خبر درخواست گزارش عملکرد، توسط شما از استاندار را شنیدند، دچار شوکه شدند و از بیت «حد به گردن داری و حد می زنی/ گر یکی باید زدن، صد می زنی» استفاده کردند؟

۴/ چرا مردم بر این باورند که شما علیرغم شعارهای انتخاباتی تان دردشان را لمس نکردید؟

۵/ هیچ باخبرید که مردم از بی تفاوتی تان نسبت به مشکلات خود و عدم حضور فیزیکی و پررنگ شما در حوزه انتخابیه به شدت نگران و از انتخابشان پشیمانند؟ شما که از استاندارانتظار پاسخ داری جواب این بی توجهی ها را چگونه پاسخ خواهی داد؟

۶/ هیچ باخبرید که کشاورزان چای حوزه انتخابیه تان قیمت محصول فروخته شده خود در فصل تابستان را دریافت نکرده اند؟ از وضع معیشتی شان تا چه اندازه اطلاع دارید؟ نهارشان را در رستوران ها صرف می کنند یا با خرد کردن نان خشک در آب و تناول آن!!!؟

۷/ چرا عامه مردم علی رغم هم جنس نبودنتان با قشر آنها، شما را برای دفاع از حقوق خویش به مجلس شورای اسلامی فرستادند؟

۸/ آمار بیکاران شهرستان و افت وضعیت اقتصادی هم اکنون مردم نسبت به مشابه آن در قبل از نمایندگی تان در خانه مجلس چگونه است؟

۹/بیلان عملکرد کاریتان را برای مردم حوزه انتخابیه تان مشخص نمایید تا مردم بدانند دلیل درخواست حقوق مادام العمرتان برای چه بوده است.

۱۰/ پیگیری ایجاد هتل سماموس، پیگیری ایجاد کمربندی ساحلی و ... از جمله هزاران سوال دیگری است که ذهن نگارنده را درگیر خود کرده و افسوس که مجالی برای پرسیدن آن نیست

به نقل از سایت شمال فردا