پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

اتحادی که با حذف و به انزوا کشاندن منتقدان حاصل می شود سازنده نیست

اتحادی که با حذف و به انزوا کشاندن منتقدان حاصل می شود سازنده نیست  

 

و ما ادریک ما التوسعه

دکتر وحیدی در وبلاگ پله پله نوشت:در مطلب قبلی " از مشهد تا هانوفر " شوخی شوخی یک چیزی نوشتیم و برخی از مسافران مشهد جدی اش گرفتند و نگارنده را به مخالفت با توسعه ی شهر و پرت و پلا گویی متهم کردند .  قبول ، ما پرت و پلا می گوییم ، ولی با این اتهامات درستی عمل شما ثابت نمی گردد . رؤسا نیاز دارند که هر از گاهی از روحیه ی مقاومت شهروندان اطلاع داشته باشند وگرنه هم صدایی و اتحادی که با حذف و به انزوا کشاندن منتقدان حاصل می شود سازنده نیست . مدیری را می شناختم که از تمجیدهای اغراق آمیز راننده ی زرنگش به وجد می آمد و حسابی ذوق می کرد و البته اضافه کار آن راننده ی دغل هم بیش از سایرین بود !!!

اکنون اما جدی جدی می گویم که اگر شما هزار خطا مرتکب شوید و بخواهید توجیهش کنید ، آن گاه هزار و یک خطا انجام داده اید . آن سفر با آن شیوه ، چه قبل و چه حتی بعد از انعقاد قرارداد با آن شرکت سوداگر ، به شدت آلوده به گناه و تخلف بوده و خواهد بود که در حالت اول شائبه ی ارتشاء و در حالت دوم گمان تشکر و دستخوش بابت تخلفات احتمالی در آینده را به اذهان متبادر می نماید .

یکی از ترفندهای صاحبان قدرت و البته حامیان و نوچگانشان این است که منتقدان را به خارج گود نشستن و نق زدن متهم می کنند و این که آن ها هیچ راه حلی ندارند و فقط حرف می زنند . البته که این گزاره از اساس غلط است ، زیرا اساساً کار منتقد هشدار دادن و حرف زدن است و ضمناً راه حل را کسی باید ارائه دهد که اطلاعات اجرایی و بودجه و قدرت در اختیارش است . چگونه می شود در جامعه ی بسته ای که تمام اطلاعات و اختیارات منحصراً در اختیار حاکمان است و همان ها به گواهی آمار و ارزیابی های سوگیرانه و ناقص خودشان ، کار را به اینجا رسانده اند و نمره ی قابل قبولی نگرفته اند ، از منتقدان دست و دهان بسته انتظار راه حل داشت ؟ این اوج خودخواهی و مسئولیت ناپذیری است ! چندی پیش یکی از بچه های بالا ! که به قول خودش کارشناس ارشد وزارت بود و برای بررسی وضعیت پس از 88 نزد من آمده بود و می خواست از من اقرار بگیرد که آیا تقلبی صورت گرفته است یا نه ؟ من برای فرار از تله ی بله یا خیر ! که در هر دو حالت به ضررم بود ، به او گفتم که چون اطلاعاتی از جزئیات و روند کار در اختیار مخالفان قرار داده نشده ، اثبات تقلب یا سلامت انتخابات از عهده ی آنان خارج است و این برگزار کنندگان انتخابات هستند که باید درستی روش کار و صحت نتایج حاصله را اثبات کنند و ناتوانی مسئولان در اقناع و راضی کردن مردم به این که درست عمل کرده اند ، بیش و پیش از همه وظیفه ی خود آنان است .

این که هم از قدرت و امکانات آن استفاده کنید ، هم کارها را خراب کنید ، هم پاسخگو نباشید و در عین حال از دیگران راه حل بخواهید ، خیلی عجیب و مضحک است . انتظار تشکر از کارهای روتین و روزمره که به خاطر همان ها حقوق و مزایا می گیرید از آن هم مضحک تر است . چه کسی گفته که ابتدا باید از کارهای مثبت تشکر کرد و سپس انتقاد از قصور و تقصیرها را همراه با ارائه ی راه حل مطرح نمود ؟ سری به شهر بزنید و ببینید که چگونه از شهردار بابت اسفالت فلان کوچه و لکه گیری خیابان ، از رییس برق به علت روشنایی معابر ، از پلیس به خاطر برخورد با مجرمان و از نماینده برای ... به وسیله پارچه نوشته ها و بنر های متعدد تشکر شده است و البته کیست که نداند که کثیری از این ها به سفارش و فرموده ، توسط نوچگان و یا برای چاپلوسی و برخورداری از نعمات در آینده نصب می شود . مگر شهردار و نماینده و فرماندار و پلیس غیر از این کار دیگری هم دارند ؟ عبارت " من لم یشکر المخلوق ... " هم مورد سوء استفاده قرار می گیرد که البته در مورد کسانی است که علاوه بر وظیفه ی قانونی خود خدمت فوق العاده ای انجام می دهند . مدیران به خاطر منصبشان از امتیازات مادی و معنوی برخوردارند و نباید منتی بر مردم بگذارند و صد البته بر خلاف نظر آن ها که مدیریت سخت است و با التماس و اجبار این مسئولیت را پذیرفتیم و ... که اتفاقاً ریاست بسیار هم برای آنان جذاب است و لابی گری و حتی گاهی دریوزگی و سایر روش های غیر اخلاقی برای کسب مناصب ، گویای این واقعیت است . عده ای حاضرند پول خرج کنند و حتی به خود آسیب برسانند ، تا در نقطه ی وسط و در معرض دید باشند ، حتی به صورت جنازه ای در تابوت و بر بالای دست های تشییع کنندگانشان !!!

و اما توسعه که روشنفکران را متهم به مخالفت با آن می کنند ...

بسیاری از مفاهیم و واقعیت ها هستند که روزگاری برای اثبات خود نیاز به فلسفه داشتند ، اما اکنون خود را به جوامع امروزی چنان تحمیل کرده و بر صدر نشسته که گویی از ابتدا اموری بدیهی بوده اند و دیگر نیازی به بحث های نظری در مورد قبول یا ردشان نیست و به تعبیر " ریچارد رورتی " روزگاری از نردبان فلسفه بالا رفته اند و اکنون دیگر نیازی به آن ندارند . از آن جمله اند مفاهیمی چون آزادی ، دموکراسی ، حقوق بشر و توسعه و ... امروز مستبدین عالم چنان دم از دموکراسی و آزادی می زنند ، گویی که حافظه ی خود را در قتل و غارت مخالفان از دست داده اند و در حالی که زندان هایشان مملو از مخالفان سیاسی و عقیدتی و روزنامه نگاران است ، به کلی منکر قضیه می شوند !

یکی از این مفاهیم " توسعه " است که با قدرت هر چه تمام تر در ادبیات سیاسی و اقتصادی دنیا جولان می دهد . همه می خواهند به آن برسند و هدف خود را توسعه ی پایدار اعلام می کنند . نهادهای مستقل بین المللی هم هر ساله بر اساس شاخص هایی رتبه ی کشورها را در این مورد اعلام می کنند . معیارهایی چون حاکمیت قانون ، آزادی بیان و مطبوعات ، دادرسی مستقل و عادلانه ، شفافیت و رقابت در سیاست و اقتصاد ، دسترسی آزاد به اطلاعات ، وجود احزاب سیاسی و نهادهای مستقل مدنی ، قدرت نصب ، نقد و عزل مسئولان توسط مردم ، انتخابات آزاد و عادلانه ، وجود نهادهای حل و فصل منازعات به روش سیاسی ، فضای بحث و گفت و گوی عمومی ، استقلال نهادهای علمی ، قدرت پرسشگری مردم و وظیفه ی پاسخگویی حاکمان و ... امروزه هم نشانه ی توسعه یافتگی و هم معیاری برای سنجش آن است . بدون این ها چگونه می توان از توسعه حرف زد ؟ در غیاب این ها رانت و فساد و خودکامگی و تبعیض و فقر و سرکوب و ... است که پدید خواهد آمد . نشان به آن نشان که امروز کشور توسعه یافته ای را نمی بینید که فاقد حد اقلی از معیارهای فوق باشد .

اگرمی خواهید وضعیت کشور یا شهر خود را از این نظر ارزیابی کنید ، باید به این الزامات توجه نمایید و با این معیارها باید خوبی خود را به مردم جهان ثابت کنید و راهی غیر از این نیست . فراموش نکنیم بدون این معیارهای حداقلی هیچ کشوری قادر به دفاع از خوبی خود نیست و ناچاریم روی این اشتراکات جهانشمول توافق نماییم ، کاری که به صورت زبانی توسط محمد جواد لاریجانی در مجامع اروپایی انجام می گیرد !

مگر می توان از توسعه دم زد و آن گاه دار و دسته راه انداخت تا منتقدان را هو کنند و صدایشان را در هیاهو خفه نمایند ؟ یا توسعه ی یک شهر را به سرمایه گذاری سوداگرانه عده ای آدم ابن الوقت محدود نمود که به دنبال وام های کم بهره و تصاحب زمین ها به ثمن بخس هستند و همان سرمایه دار را به وسیله ی دلالان و کارمندان ناسالم به انحاء مختلف تیغ زد و سپس به خرج بیت المال تخفیف های غیر معمول و امتیازات عجیبی برای آنان در نظر گرفت ؟ در حالی که مردم عادی باید در حسرت تخفیفات جزئی بسوزند . علاوه بر این نظارت کافی را بر همان سوداگر اعمال نکرد و تخلفاتش را نادیده گرفت و مالیات و عوارضش را نستاند و تجاوزش به حریم کوه و دریا و منابع طبیعی را به دیده ی اغماض نگریست ، تا جبران آن تیغ زدن ها را کرده باشد ؟ تمام مسئولین دوره بیفتند که یک طبقه بر طبقات آن سرمایه دار دست و دل باز در منطقه ی ممنوع بیفزایند در حالی که همین امر برای سایرین تخلف محسوب می شود ؟ قراردادهای ضعیف و البته غیر شفاف و مخفیانه بسته و در قبال آن برای فامیل و آشنا امتیاز کسب نمایند ؟ به طوری که در برخی موارد یک مدیر یک لا قبا در پایان مسئولیتش به یک گردن کلفت اقتصادی تبدیل شود و شاید اهل و عیالش نیز ؟

مگر می توان از توسعه دم زد و خود را عقل کل و بی نیاز از دیگران دانست و برای عالم و آدم نسخه پیچی کرد ؟ در حالی که بسیاری از همین ها بدون سامان ذهنی قبلی ودر ضمن خدمت و از میان مطالب جسته و گریخته و درست و نادرست مطرح شده در جلسات ، تکه هایی ناهماهنگ از موضوعات مختلف را در ذهن انبار کرده اند و قادر به اتخاذ راه حل جامعی نیستند که عملکرد کلی سالیان گذشته و آزمون و خطاهای پرتکرار و درجازدن های فراوان ، خود گویای وخامت وضعیت موجود است . مدیرانی با ضعف شخصیتی و فقر ذهنی چه چاره ای دارند جز این که مرعوب قدرتمندان و مفتون ثروتمندان شوند ؟

توسعه نیاز به انبانی از پرسش ها و ایده ها دارد و تنها در فضای آزاد و از میان یک بحث و گفت و گوی فراگیر و عمومی به دست می آید . به دلیل پیچیدگی و سختی راه باید قدم های کوچک و مستمر برداشت . آنانی که سودای اقدامات بزرگ را در سر دارند ، خیال بافانی بیش نیستند و شاید از روی تکبر ناشی از اعتماد به نفس کاذب ، ادعا دارند که " باید کارهای بزرگ و ماندگار کرد وگرنه کارهای کوچک را که همه می توانند انجام دهند ! " . در نتیجه ی همین تلقی و تفکر معیوب و از دل آن طرح هایی مثل فرودگاه بین المللی و کنارگذر و ... در می آید ، در حالی که این سیستم ناسالم و ناتوان از عهده ی انجام کارهای ساده و اولیه هم برنمی آید و اصولاً الویت های واجب تری وجود دارد که لابد انجام آن در شأن این مدیران خودبزرگ بین نیست !

از روشنفکران راه حل فوری نخواهید که هیچ راه حل جادویی و خلق الساعه ای وجود ندارد . در میان پیچیدگی های امروز و هیاهوی ناشی از تئوری های گوناگون ، گاهی شنیدن صدای درست اندیشی هم بسیار مشکل است ، ولی چاره ای جز استفاده از راه حل های علمی موجود و مطرح در جهان نیست ... نمی شود بدیهیات و الزامات توسعه را نادیده گرفت و مغز ومفهوم جامعه ی مدرن را به هیچ انگاشت و تنها با سخت افزار مدرنیته از این طوفان رهایی یافت ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.