پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

دولت روحانی از حرف تا عمل

مردم دولت احمدی نژاد را به عنوان دولت پرحرف، پرادعا، شتاب زده، انجام کارهای نسنجیده و دولت تخلف از قانون می شناسند و این باید درسی باشد برای دولت روحانی.

 

 

هنوز مدت زیادی از دولت روحانی نگذشته ولی بعضی از اشتباهات دولت در همین مدت کوتاه از جمله در گزینش مدیران، کندکاری، عدم قدرت تصمیم گیری، سیاسی کاری در مقابل جبهه مخالف، هدفمندی یارانه ها و سبد کالا نشان داد که دولت در مسائل اجرایی تجربه کافی و لازم را ندارد و دچار نوعی سردرگمی و سیاسی کاری شده است.

دولت اگر بخواهد در رابطه با سیاست خارجی، سیاست داخلی، اقتصاد، فرهنگ و مسائل رفاهی و اجتماعی کارهای بنیادی و اساسی بنماید می بایستی دو تصمیم اساسی و فوری بگیرد. اول طرح فراخوان مشارکت و بکارگیری اشخاص حقیقی و حقوقی زبده و خبره که به او رای داده اند و او را قبول دارند. دوم شفافیت و صداقت با مردم و پرهیز از قول و وعده های بیهوده و غیرعملی و سیاسی کاری نکردن با مردم و نمایندگان ملت در مجلس.

دولت در حال حاضر در هر دو موضوع فوق الذکر در حد قابل قبول عمل نکرده و باعث نارضایتی هم در بین طرفداران و هم در بین مخالفین خود شده است. به نظر می رسد مشاوران روحانی مشاورانی کم سواد و کم تجربه هستند. آنها کسانی اند که در جامعه سیاسی و کارشناسی کشور به عنوان افراد زبده و خبره شناخته نمی شوند و بزرگان نظام آنها را قبول ندارند.

بسیار بجا و شایسته است که رییس جمهور در تصمیمات خود تجدید نظر کند و با صداقت دست دوستی به سوی دوستان و طرفداران خود دراز نماید و همانطور که در شعارهای انتخاباتی خود گفت که دولت تدبیر و امید دولت اعتدال، توسعه و راستگویی است در عمل هم این شعارها را ثابت کند و به همه مردم جامعه نشان دهد.

* نماینده مجلس ششم-مهدی آیتی

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی 1393/01/06 ساعت 02:11 ق.ظ

برای کم نیاوردن جلوی راشدخان انصاری وجیزه ای تقدیم میگردد؛امید که مقبول آید:
شعراگر درمان دردت هست,ایدون شعرمن
گرچه می بارد زهر گلواژه اش خون شعر من
گشته آماج جفا این طبع خشکیده ولی
حالیا از بهرتوگردیده کارون شعرمن
چون مقنی درپی احیای کاریزی رفیق
عشق لیلی را بود چون عهد مجنون شعر من
کاش آن روزی که طبعم بود خوش,می آمدی
تاکه می زد طعنه برافلاک وگردون شعر من.....

مهاجر 1393/01/05 ساعت 09:37 ب.ظ

سلام. متاسفانه در کشورهایی مثل کشور عزیز ما ایران گروههای چپ و راست حاکم بر انتخابات در دوره هشت ساله صدارت، گروه پیروز در حال بازسازی قدرت تحلیل رفته و کسب قدرت و گروه مغلوب در حال تخریب گروه پیروز میباشد. مع الوصف همیشه در دوره دولت این اتفاق در حال پیگیری سرسخت طرفین است و دولتها وقت کمتری را صرف بهبودی زخمهای جامعه میکنند. ولی اگر دولتها که وظیفه دارن حداقل در صدد جلب رضایت حامیان خود برآیند اقدامی معقول نمایند علاوه بر جلب نظر گروه حامی و طی طریق اهداف رو به جلو می توانند یادگاریهای خوب و الگویی برای طرف دوم هم فراهم کنند ولی.....................

راشد انصاری 1393/01/05 ساعت 12:25 ق.ظ

انقلاب در عصرِ حَجَر!

پادشاهی بود در عصرِ حَجَر
کلّه پوک و کلّه شّق و کلّه خر!

حضرتش دایم به فکر عیش و نوش
خوش خوشانش می شد از این جنب و جوش!

از قضا آن شاهِ بی وجدان و لش
یک وزیری داشت مانندِ خودش

بی سواد و قلّدر و بابا شمل
عاشق و دلداده ی ماهِ عسل!

کیفِ او از کیف ایشان کوک تر
کلّه اش از کلّه ی وی پوک تر!

غافل از ملت، حریصِ عشق و حال
شهره ی این کار در بین رجال

گرچه دور از دانش و فرهنگ بود
خلق را گاهی نصحیت می نمود

کای خلایق چیز ناجوری ست پُست
کانِ علم و معرفت بایست جُست

گفت، یعنی نانِ خود بایست خورد
هر کسی از کانِ خود بایست خورد

پیشِ ما دنیا به غیر از خاک نیست
دولتی چون دولتِ ما پاک نیست

هی فروکن، ریشه کن مانند ما
مهرورزی پیشه کن مانند ما
**
وای از آن جایی که گفتار و عمل
نیست یکسان نزدِ افرادِ دغل

وضعِ کشور گشت خر تو خر بسی
معترض بر وضعِ حاضر هر کسی

غفلتِ شاه و وزیر از حالِ خلق
آتشی افکند در احوالِ خلق

نه کسی دادِ کسی را می شنید
نه کسی نازِ کسی را می خرید!

با شهنشاه و وزیری آن چنان
اَمن و آسایش همه رفت از میان

مردی و غیرت حسابش بسته شد
ملتی از بی حسابی خسته شد

یک طرف بی کاری و یک سو فساد
کس ندارد روزگار اینسان به یاد

از گرانی، مانده مردم هاج و واج
تا ثریا رفت نرخِ اسفناج!

عده ای گفتند، از راهِ ثواب
چاره ی این درد باشد انقلاب

پس به پا خیزید ای مردانِ مرد
حتم پیروزیم ما، در این نبرد
**
ملتِ با غیرت از بهرِ قیام
کرد پای خود به کفشِ انتقام

دسته دسته مردمانِ جانفشان
آمدند از هر طرف، پیر و جوان

تا شود آزاد گردن ها زیوغ
مملکت شد جایتان خالی شلوغ!

دستِ ملت آجر و سنگ و چماق
دستِ دولت توپ و تانک و اسلحه!

(از کراماتِ همان عالی جناب
قافیه در بیتِ بالا شد خراب

در میانِ فتنه و جنگ و گریز
قافیه کی می شود پیدا عزیز!)

جنگ شد مغلوبه، افرادِ وزیر
از نظامی تا امیر و تا اَجیر

چشم هاشان کاسه ی خون از غضب
خون ها کردند جاری بی سبب

گرچه آخر دستِ دولت کار داد
این تقابل از دو سو کشتار داد

هرچه می دیدند آتش می زدند
نعره های کو نفس کش می زدند

یک طرف شد پیرمردی واژگون
آن طرف تر نوجوانی غرقِ خون

در چنین هنگامه ی قاراشمیش
دو، دوِ غارتگران گردید بیش

سارقی، خوش کارِ ملت می ستود
خوشتر از آن مالِ مردم می ربود!

موجِ هَرج و مَرج تا آمد پدید
مرغِ خوشبختی همان دَم پر کشید

در پسِ درگیری و آن گیر و دار
رفت کلّی کلّه ها بالای دار
**
بعدِ چندی در میانِ خاک و خون
شاهِ خائن عاقبت شد سرنگون

پوزه ی وی بر زمین مالیده شد
خوب دقت کن: چنین مالیده شد…(۱)

این هم از آن پادشاه و آن وزیر
هر کجا شاه است گو عبرت بگیر

ما وَقع را شرح دادن مشکل است
پای طبعِ سرکشِ من در گِل است

خواستم وصلش دهم با آب و تاب
بر حکایت های بعد از انقلاب

جوهر خودکارِ «خالو» شد تمام
قصه را بردم به پایان والسلام!

راشد انصاری

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.