پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

توصیه رسانه ای به فرماندار دکتر فلاح در رامسر

یقینا با معارفه دکتر فلاح استاندار مازندران ، در ساختار مدیریتی شهرستان های این استان نیز تغییراتی ایجاد خواهد شد.

 

 

مدیران جدید باید مدیرانی باشند که با تدبیر عمل کنند وسیاست گذاری شهرستان ها را منطبق بر سیاست گذاری دولت تدبیر و امید به پیش ببرند.

با توجه به رویکرد دولت یازدهم مبنی بر شفاف سازی مسائل و مشکلات و در میان گذاشتن آن با مردم که موید این سخن ، مصاحبه مطبوعاتی دکتر روحانی در اولین ساعات بعد از انتخاب خود با رسانه های گروهی و پاسخگویی به پرسش های خبرنگاران و حضور قریب به اتفاق اعضای کابینه دولت «تدبیر و امید» در صفحه های اجتماعی و رابطه نزدیک آنها با مردم خصوصا جوانان میهن اسلامی و گزارش عملکرد لحظه ای به مردم می باشد و رامسر نیز از این امر مستثنی به دور نخواهد بود و سکان  فرمانداری شخصی را می طلبد که در کنج انزوا فرو نرود و شفاف سازی عملکرد را از اولویت های کاری خود قرار دهد.

مطمئنا این امر میسر نخواهد شد مگر اینکه با گزینش مشاورینی قوی در امور رسانه و فشردن دست دوستی اصحاب جراید و تغییر فضای موجود رسانه ای در شهرستان ،تدبیر مند عمل کرده و با همفکری صاحبان تفکر ،شفافیت  را در اولویت کار خود قرار دهد.

نگارنده عقیده دارد وضعیت رسانه ، حداقل در دولت دهم در رامسر بسیار اسفناک بوده و  مراتب اعتراض خود را نیز بارها به شخص فرماندار ،مسئولان امنیتی و کلیه مسئولین ذیربط شهرستان رامسر اعلام کرده بودم ولی متاسفانه نه تنها بهبودی حاصل نشد بلکه وضع تشدید نیز شد،  گویا اینکه کسانی در سکوت خبری تمایل بیشتری به فعالیت دارند.

و در نهایت حداقل انتظارمان از فرماندار دولت «تدبیر و امید» رامسر دوستی با اصحاب رسانه است و بس.


نظرات 6 + ارسال نظر
جم شید 1392/07/01 ساعت 09:42 ق.ظ

جناب فرماندار و اقای پوزخند
رفتین شام و قلیونسرا ماراهم یاد کنید.. بروبچ طرقی رو میگم..

ادیب فریاد رامسر 1392/06/30 ساعت 01:25 ق.ظ

آقای پوزواک ... عوض گیر دادن به مسئولین ، لینک مطلب آقا داریوش فریاد رامسر را که پر از کنایه و استعاره و سایر صنایع ادبی است در وبلاگت قرار بده که مردم از خواندن آن متن ادیبانه لذت ببرند . عنوان مطلب هم " سخنی با منتخبات شورا " است .آن مطلب داریوش عزیز با آن متانت و وزانت کجا و مطالب غلط غلوط شما کجا ! پیشنهاد می کنم که مدیر وبلاگ فریاد رامسر یک دوره کلاس املاء و انشاء و نثر و نظم برایتان بگذارد تا شما با این مطالب سرسری و غلط آبروی شهر شهیدپرور و فرهنگی رامسر را نبرید ... مرسی داریوش ...

راشد انصاری 1392/06/30 ساعت 01:13 ق.ظ

پادشاهی بود در عصر ِ حَجَر
کلّه پوک و کلّه شّق و کلّه خر!
حضرتش دایم به فکر عیش و نوش
خوش خوشانش می شد از این جنب و جوش!
از قضا آن شاه ِ بی وجدان و لش
یک وزیری داشت مانند ِ خودش
بی سواد و قلّدر و بابا شمل
عاشق و دلداده ی ماه ِ عسل!
کیف ِ او از کیف ایشان کوک تر
کلّه اش از کلّه ی وی پوک تر!
غافل از ملت، حریص ِ عشق و حال
شهره ی این کار در بین رجال
گرچه دور از دانش و فرهنگ بود
خلق را گاهی نصحیت می نمود
کای خلایق چیز ناجوری ست پُست
کان ِ علم و معرفت بایست جُست
گفت، یعنی نانِ خود بایست خورد
هر کسی از کان ِ خود بایست خورد
پیش ِ ما دنیا به غیر از خاک نیست
دولتی چون دولتِ ما پاک نیست
هی فروکن، ریشه کن مانند ما
مهرورزی پیشه کن مانند ما
**
وای از آن جایی که گفتار و عمل
نیست یکسان نزدِ افرادِ دغل
وضع ِ کشور گشت خر تو خر بسی
معترض بر وضع ِ حاضر هر کسی
غفلت ِ شاه و وزیر از حال ِ خلق
آتشی افکند در احوال ِ خلق
نه کسی دادِ کسی را می شنید
نه کسی ناز ِ کسی را می خرید!
با شهنشاه و وزیری آن چنان
اَمن و آسایش همه رفت از میان
مردی و غیرت حسابش بسته شد
ملتی از بی حسابی خسته شد
یک طرف بی کاری و یک سو فساد
کس ندارد روزگار اینسان به یاد
از گرانی، مانده مردم هاج و واج
تا ثریا رفت نرخ ِ اسفناج!
عده ای گفتند، از راه ِ ثواب
چاره ی این درد باشد انقلاب
پس به پا خیزید ای مردان ِ مرد
حتم پیروزیم ما، در این نبرد
**
ملتِ با غیرت از بهر ِ قیام
کرد پای خود به کفش ِ انتقام
دسته دسته مردمان ِ جانفشان
آمدند از هر طرف، پیر و جوان
تا شود آزاد گردن ها زیوغ
مملکت شد جایتان خالی شلوغ!
دستِ ملت آجر و سنگ و چماق
دستِ دولت توپ و تانک و اسلحه!
(از کراماتِ همان عالی جناب
قافیه در بیتِ بالا شد خراب
در میان ِ فتنه و جنگ و گریز
قافیه کی می شود پیدا عزیز!)
جنگ شد مغلوبه، افرادِ وزیر
از نظامی تا امیر و تا اَجیر
چشم هاشان کاسه ی خون از غضب
خون ها کردند جاری بی سبب
گرچه آخر دستِ دولت کار داد
این تقابل از دو سو کشتار داد
هرچه می دیدند آتش می زدند
نعره های کو نفس کش می زدند
یک طرف شد پیرمردی واژگون
آن طرف تر نوجوانی غرق ِ خون
در چنین هنگامه ی قاراشمیش
دو، دو ِ غارتگران گردید بیش
سارقی، خوش کار ِ ملت می ستود
خوشتر از آن مال ِ مردم می ربود!
موج ِ هَرج و مَرج تا آمد پدید
مرغ ِ خوشبختی همان دَم پر کشید
در پس ِ درگیری و آن گیر و دار
رفت کلّی کلّه ها بالای دار
**
بعدِ چندی در میانِ خاک و خون
شاهِ خائن عاقبت شد سرنگون
پوزه ی وی بر زمین مالیده شد
خوب دقت کن: چنین مالیده شد…(۱)
این هم از آن پادشاه و آن وزیر
هر کجا شاه است گو عبرت بگیر
ما وَقع را شرح دادن مشکل است
پای طبعِ سرکش ِ من در گِل است
خواستم وصلش دهم با آب و تاب
بر حکایت های بعد از انقلاب
جوهر خودکار ِ «خالو» شد تمام
قصه را بردم به پایان والسلام!
پی نوشت:
۱ـ این مصراع تصویری است

سید صفر 1392/06/29 ساعت 01:57 ب.ظ

از این مستثنی به دو ر نخواهد بود را اصلاح بفرما یید ببم ! درستش این است " از این امر ( قضیه ) مستثنی نخواهد بود "
اینم برای اینکه نسبت به شیخ صفر کم نیارم ! تازه اون شیخه ولی من سید اولاد پیغمبرم !

بله
اصلاح شد
از شما نیز سپاسگزارم

شیخ صفر 1392/06/29 ساعت 09:13 ق.ظ

سلام " ذیربط " را اصلاح فرمایید

سلام
اصلاح شد
سپاس

فرماندار 1392/06/29 ساعت 08:59 ق.ظ

من با رایزنی هایی که کرده ام حتماً فرماندار این شهرستان می شوم فقط کافی است که شما یک همتی بکنید و به ربیع فلاح بگویید که حکمم را بزند . وقتی حکمم را گرفتم اول از همه تو را رییس دفتر خودم میکنم تا دیگه اینجا و آنجا دنبال گزارش و رپرتاژ نباشی . به دوستان هم بگو حمایت کنند و من قول می دهم هوای همه را داشته باشم ! من فرماندار شدم هفته ای یک شب با هم شام می خوریم و قلیان می کشیم !

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.