پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

می گویند بنویس، اما ننویس!!

دلالان قلم افکن و ناصحان قلم شکن، عمدتاً قلمهای مستقل را بدلایل ذیل قفل و غلاف کرده و می گویند :

-ننویسید چون خشم اهالی قدرت را باید به جان بخرید!

-ننویسید چون با حیثیت دیگران بازی می کنید!

-ننویسید چون دوستان را از خود گله مند می کنید!

-ننویسید چون موقعیت خود را از دست می دهید!

-ننویسید چون فلانی به خود می گیرد!

-ننویسید چون شاید حقی ضایع شود!

-ننویسید چون فلانی سوء استفاده می کند!

-ننویسید چون اساساً ربطی به شما ندارد!

-ننویسید چون احتمال دارد از شما شکایت شود!

-ننویسید چون علیه شما هم بیرحمانه می نویسند!

-ننویسید چون توسط کامنت نویسان تخریب می شوید!

-ننویسید چون محبوبیت شما زیر سئوال می رود!

-ننویسید چون به فلان جلسه دعوت نمی شوید!

-ننویسید چون از فلان پاداش محروم می شوید!

-ننویسید چون با موضع گیری هواداران فلانی و یا فلان جناح مواجه می شوید!

-ننویسید چون مجبورید در برابر زر و زور و تزویر، تطمیع، تهدید و تسلیم شوید!

-ننویسید چون ..........!!!!!!!!(ادامه مطلب را بخوانید)

 

 

گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید  

مشکل حکایتی است که تقریر می کنند!

رنجبر/هرگاه قلمِ اثرگذاری، اراده نگارش می کند، ناصحانِ مصلحت اندیش، خودجوش و یا غیر خودجوش، سیبیل گرو گذاشته و پا به میدان نهاده و نگارنده را به باد نصیحت گرفته و سفارش می کنند تا در قبال نام و نان پیشنهادی، وی را ساکت و راکد نگه داشته و اگر هم شده او را در قطار قدرت و ثروت نشانده و به قیمت تضمین آینده، امروزش را تباه و خنثی کنند، غافل از آنکه جنس حضور اجتماعی و نفس بروز رسانه ای او نوشتن و آن هم نگارش حقیقت است و بس!!

هرگاه فرد تطمیع ناپذیری خود را تابع فهم خود کند تا اسیر القاء دیگران نشود، هرگاه نویسنده ای از دانه بگذرد تا به دام نیافتد، هرگاه صاحب سخنی نخواهد باطل منشانه، حقیقتی را بپوشاند تا حقیقت ستیزانه باطلی را بنمایاند، هرگاه انسانی حاضر نشود شرف خویش را پامال هدف دیگری کند، هر گاه صاحب نظری، بر نگاه سالم خود اصرار ورزد تا در وادی همرنگی گام نگیرد، واسطه ها فعال می شوند تا یا با نصیحت و یا با تهدید، غائله را ختم کنند!

دلالان قلم افکن و ناصحان قلم شکن، عمدتاً قلمهای مستقل را بدلایل ذیل قفل و غلاف کرده و می گویند :

-ننویسید چون خشم اهالی قدرت را باید به جان بخرید!

-ننویسید چون با حیثیت دیگران بازی می کنید!

-ننویسید چون دوستان را از خود گله مند می کنید!

-ننویسید چون موقعیت خود را از دست می دهید!

-ننویسید چون فلانی به خود می گیرد!

-ننویسید چون شاید حقی ضایع شود!

-ننویسید چون فلانی سوء استفاده می کند!

-ننویسید چون اساساً ربطی به شما ندارد!

-ننویسید چون احتمال دارد از شما شکایت شود!

-ننویسید چون علیه شما هم بیرحمانه می نویسند!

-ننویسید چون توسط کامنت نویسان تخریب می شوید!

-ننویسید چون محبوبیت شما زیر سئوال می رود!

-ننویسید چون به فلان جلسه دعوت نمی شوید!

-ننویسید چون از فلان پاداش محروم می شوید!

-ننویسید چون با موضع گیری هواداران فلانی و یا فلان جناح مواجه می شوید!

-ننویسید چون مجبورید در برابر زر و زور و تزویر، تطمیع، تهدید و تسلیم شوید!

-ننویسید چون ..........!!!!!!!!

حالا ما از آنها می پرسیم که با این همه نفی و انکار، اصلاً چرا باید بنویسیم؟! و اینکه در این نظام مقدس و مردمسالاری دینی، چرا امکان فعالیت متنوع این همه رسانه های مجازی و مکتوب فراهم شده است؟! و مهم تر اینکه نوشتن و گله و ناراحتی عده ای معدود مهم تر است، یا ننوشتن و تورم عقده ها و بغض های فروخفته  اقشار کثیر جامعه که اگر حرفشان توسط قلم به دستان نوشته نشود، روزی با فریاد خیابانی و یا رای های انتخاباتی و یا حتی سیاه نمایی قلم به مزدان، به گوش همه خواهد رسید؟!

اینجاست که در پاسخ به این همه ننویس ها و توجیهات نابجا و عذرهای بدتر از گناه آنها باید گفت:

-می نویسیم چون تحمل تلخی داروی حقیقت، شفابخش دردهای آشکار و پنهان جامعه ماست!

-می نویسیم چون قلم را آنچنان رسالت بزرگی است که گله و ناراحتی مخاطبان چندان مهم نیست!

-می نویسیم چون آبروی جاودان ما در گرو عملکرد قلم ماست و موقعیت و محبوبیت، عزتی موقت بیش نیست!

-می نویسیم چون  تکلیف مداریم و تعریف و تکذیب و تخریب و تهدید دیگران را تاثیرگذار نمی بینیم!

-می نویسیم چون در فرهنگ دینی و ملی ما، بر آزادگی و آزادمنشی و آزاده پروری تاکید شده است!

-می نویسیم چون ......

این یادداشت به این خاطر نگارش شد که ما همیشه در ابتدای جابجایی قدرت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بین جناحها و طیف های پیروز و شکست خورده با مشکل منع و نفی غیرمتعارف مواجه ایم و طی آن عده ای تندخو و تندمزاج و تندرو تلاش وافری برای جلوگیری و یا میدان داری نموده و کاسه داغ تر از آش شده و می خواهند تمامیت خواهی باطنی خود را بروز داده و اصطلاحاً با ایجاد جو پلیسی، دیگران را با تهدید به محرومیت از آینده مطلوب و مناسب، به سکوت و یا حتی مجیزگویی از خود تنزل دهند که مثلاً هیچ سخنی از ضعف های مدیران گذشته و کنار گذاشته شده داده نشود و نیز هیچ هشداری متوجه طرف برنده نشود، غافل از آنکه قفل کردن قلم ها، قفل کردن افکار عمومی است و طبعاً از اذهان قفل شده نمی توان انتظار تنویرهای ابهام زدا و یا پیشنهادهای راهگشا و نوآوری های بن بست شکن داشت و در اصل این انسدادها مانع از عبرت گیری از گذشته و نیز توقف چرخه گردش نخبگان و قطع ارتباط حاکمیت با ملت خواهد گردید!

عملکرد قلم های توانا، به مثابه ایجاد و راه اندازی اتاق های فکر اجتماعی و کمک توانمندان جامعه به دولت های مستقر است که طبعاً به اعتلای عملکرد مدیران و بهبود اوضاع مردم و جامعه منجر خواهد شد و بنظر نگارنده، نوشتن و بدنوشتن بهتر از هرگز ننوشتن است، اگر چه منظور ما از نوشتن، سازنده نویسی است و به هیچ وجه، تایید نوشته های تخریبی و فتنه آفرینی و انحرافی گری نیست که حقیر نوشته های مسموم را شلیک مستقیم تیرهای زهرآگین به افکار عمومی و نیز قلب حاکمیت می دانم و هرگز آنها را برنمی تابم.

در پایان ضمن نفی هر گونه نفی اجتماعی به نویسندگان رسانه ها و القاء پدیده شوم ننوشتن، به همه صاحبان قلم تاکید می کنم که حرمت قلم را متولیان قلم باید حفظ کنند و الزاماً مطالبی را بنویسند که حقیقت و درستی آنها بر خودشان محرز شده باشد و با گمانه زنی های بعید، دچار سیاه نمایی ها و بزرگنمایی های مرسوم نشده تا همانند ژورنالیست های حرفه ای و کاسب پیشه، رفته رفته به سمت رسانه های زرد سوق پیدا نکنند!

صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.