پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

درخت اکالیپتوس و نگهبانی رستم !!!

متاسفانه در روزهای اخیر متوجه شدیم که درخت اکالیپتوس مزاحم در جنب توسکاسرا که مدتی قبل توسط افرادی ناشناس و در واقع ذی نفع اسید پاشی شده بود در عملی ضربتی و البته غافلگیرانه ،آنهم در دمدمه های صبح که گمان می رود بعد از اذان صبح نیز بود توسط پرسنل خدوم و زحمت کش شهرداری شهر رامسر از بن قطع شد و لاشه آن نیز سوزانده و گرد آن را به دریا ریختند تا این عمل ،درس عبرتی باشد برای تمام کسانی که در برابر چشم همیشه بیدار رستم و سهراب رامسر قد علم می کنند.

حال ما فرصت را غنیمت شمرده و گفتگویی را با رستم آن قهرمان اسطوره ایران که نگهبان این درخت نیز بود انجام دادیم که مشروح آن را خدمت شما مخاطب گرامی تقدیم می کنم.

ادامه مطلب را بخوانید

من:جناب رستم عزیز سلام،میشه خودتان را برای مخاطبان "پژواک رامسر" معرفی کنید و بفرمایید چند سال در این محل مشغول نگهبانی هستید؟

رستم:ببخشید کارت شناسایی تان را نشان دهید .

من:کارت شناسایی خبرنگاری ام را نشان دادم.

رستم:ببین پسرجان ،به من ربطی نداره تو چکاره ای ،فقط یادت باشه جلوی چشم رستم دست از پا خطا کنی با همین کمان می کوبم تو سرت.

من:آقا این چه طرز حرف زدنه ؟

رستم:به تو ربطی نداره،هر چی من می گم تو فقط بنویس و گوش کن و گرنه مثل همون درخت اکالیپتوس میدم بچه ها رو صورتت اسید بپاشن هااااااااا.

من:مگه اسید پاشی به تنه درخت اکالیپتوس به دستور شما بوده؟

رستم:سوال اضافی نپرس،فقط یادت باشه هر چی در اینجا اتفاق می افته را من می دونم ،چون هم قدرتم از همه شما بیشتره و هم سن و سالم.

من:خوب بفرمایید چه بلایی سر درخت اکالیپتوس بیچاره آمد.

رستم: تقصیر خودش بود دیگه.

من:یعنی چی که تقصیر خودش بود؟

رستم:یعنی چی نداره، اکالیپتوس کله پوک ،نبایستی فکر می کرد وقتی اونجا می خواد رشد کنه جلوی دید بعضی ها را می گیره و اونها نمی تونن دریا را خوب و با جون و دل ببینن و نمای ساختمانشان ضایع می شه؟

من:ببخشید منظورتان از بعضی ها چیه؟

رستم:چرا خودتون را به اون راه می زنین؟پسر جان یکم چشاتو باز کن ببین اون بنده خدای سرمایه گذار که با هزار جون کندن ،چندر غاز پولشو حروم اون ساختمون شیشه ای کرده چطور باید دریا رو خوب ببینه؟تازه فامیل ما همین مدت پیش 500 میلیون برای اون ساختمون مشتری آورد ولی صاحب اون آپارتمان قبول نکرد...شاید به خاطر همین درخت اکالیپتوس لعنتی بود، قیمت پایین اومده بود دیگه.

من:تازه دارم روشن می شم ،یه کم بیشتر توضیح میدی لطفا؟

رستم:ببین عزیز جان،یه مدت پیش یه نفر وسطهای شب با یه سطل اسید اومد پاشید رو تنه درخت و شما هم با اون دوستت اومدین ازش عکس گرفتین و رفتین ،اسم دوستت چی بود؟

من:صاحب وبلاگ درمد.

رستم:بله شما نوشتید و شهردار و فرماندار و آسمون و زمین را به هم بافتید.

من:خوب بعدش

رستم:مردم وبلاگتونو خوندن و به ریشتون خندیدن دیگه

من:چرا؟

رستم:مگه قراره با نوشتن و عکس گرفتن و از این لات بازی ها چیزی حل بشه؟

من:یعنی شما نظر دیگه ای داری؟

رستم:ببین مگه نشنیدی که اگه میخوای ده رو بدزدی باید با کدخدا بسازی؟

من:آقا بحث را سیاسی نکن و لطفا درباره اکالیپتوس بیشتر توضیح بده.

رستم:توضیح نداره که،وقتی درخت خشک بشه بهانه خوبی برای بریدنش وجود داره دیگه

رستم:البته در این جا ،جا دارد از شورای شهر خصوصا آن عضو فعال و پر انرژی تون به خاطر پیگیری های مجدانه و البته دلسوزانه که بعد از قطع درخت انجام داد کمال تشکر را نمایم.فقط لطفا این قسمت از حرفای منو حتما تو وبلاگت بنویس باشه؟

من:چرا تاکید داری حتما بنویسم؟بعدش کدوم عضو شورا منظورتونه؟

رستم:آن عضو شورا،آن مرد همیشه فعال،آن شجاع بی همتا ،آن شیر بیشه تحقیق ،آن بدرالدین ، سید کمال الدین را می گم،می خوام ازش قدردانی کنم.

من:مسخره بازی در نیار لطفا

رستم:چشم،آقا سید شما ، چقدر زود متوجه شد که درخت اکالیپتوس را بریدن و خوشم اومد که اولین کاری که کرد از شهردار توضیح خواست.

من:خوب نباید توضیح می خواست؟

رستم:مثلا وقتی سید از توضیحات شهردار قانع نشه می دونی چی میشه؟

من:چی میشه؟


رستم:شهردار میره یه چشم رازی  میخره و دوباره تنه بریده شده درخت اکالیپتوس را به ریشه اش چسب میزنه و همه چی حل می شه.

من:بازم مسخره بازی؟از اینکه مسئولان شهرمون دلسوزن ناراحتی؟

رستم:گوش شیطان کر،گوش شیطان کر خوشم میاد همه مسئولان شهرتون در این مدت با هم وحدت دارن و دلسوز رامسر شدن ،و آرامش خوبی تو شهر وجود داره، مسئولاتون با وحدت میرن سفر،با وحدت با هم میرن نهار خوران،با وحدت میرن معامله،با وحدت میرن سر پروژه ها،با وحدت میرن جلسات تو شهر های بزرگی چون تهران و مشهد ...

من:بسه دیگه ،خسته ام کردی با این مسخره بازی هات

رستم:بچه نالوطی ،میدم این دوست تازه کارم که انرژی زیادی در راه اندازی قطب ارشاد شهرستان داره ،کارت خبرنگاری تو باطل کنه هاااااا

من:باشه ،کاری نداری؟

رستم :به سلامت

من:مواظب کمانت باش ،تو این شهر یه بار که زه اون کمانتو را دزدین ،یه بار دیگه شبونه نیان خودتو بدزدن.

نظرات 6 + ارسال نظر
مرحمت عالی مستدام باد 1391/11/20 ساعت 08:07 ق.ظ

پورخند سابق و پژواک حال ، خوب حال بعضی ها را می گیری ها ، آحر و عاقبت خوشی را برایت تصور نمی کنم ، دیدی که چه بلای بسر این درخت آوردند و گفتند که درخت پوسانده شده بود/ توراهم می پوسانند تا هم به موقع زبانم لال فقظ یک آدرس باشی. رستم داریم تا رستم ، این شهر کجایش دلال بازی است که تو حکم کردی مرد تمام قد شهرما برای یک انسان کوتاه 500 ریالز پورسانت بگیره ، شریفی خوش تیپ یک ارشاد کلامی با این پژواک داشته باش ، ادب شد فه بها ، نشد لات های محل مرام به خرج بدن به احترام علی دوستانش با اسید ترکیب تو بهم بریزن

دوست 1391/11/17 ساعت 09:27 ب.ظ

ضمنا متذکر شوم جناب رستم و فرزند برومندش از دیدن این صحنه های تراژدی دیگه خسته شدن و با توجه به نرخ بالای بیکاری در این شهر، بعد از استعفای این دو عزیز دو عزیز دیگر استخدام خواهند شد به شرط اینکه دیگه چشم بینا نداشته باشند علاقمندان می توانند همین فردا صبح به شهرداری رامسر واحد فضای سبز نزد ناکارشناسش تشریف برده و بعد از پرداخت عوارض سالیانه و دیون و ماده 100 و حق زباله وووو...... ثبت نام نمایند. روابط عمومی اداره شهر دار و بار و زار و........

علی 1391/11/17 ساعت 09:15 ب.ظ

بی بصیرت ، چشمت را خوب باز کن و با بصیرت به اطرافت نگاه کن ! چرا که این رستم که معلوم نیست اصل و نسب و تبارش از کجاست و از کی تاکنون آنجا ایستاده می خواهد شبهه افکنی کند و به صورتی نرم و مخملی ما را و شما را منحرف کند . اصلاً او یک عنصر انحرافی است و با(...) یعنی همان سرکرده جریان (...) روی هم ریخته اند تا بر ضد اکالیپتوس براندازی نرم راه بیندازند و چه بلایی بر سر او آوردند ! با این مصاحبه و استفاده ار سادگی شما می خواست رد پای خودش را پاک کند ولی بچه های هنگ سایبری رفتند و ته و توهش را درآوردند و فهمیدند که خودش عامل(...)اکالیپتوس بود !!! باور نمی کنی ؟ حق داری ! از بس شما جوان های تازه به دوران رسیده ساده اید ... تا یکی بهتون سفارش مصاحبه و رپرتاژ میده فوری جوگیر می شوید و از اصل مطلب غافل می مانید که همان جنگ نرم است.
اما مسئله از این قرار بود که رستم تا دید در آن سوی خیابان یک ساختمان شیشه ای شیک درست شده پیش خودش حدس زد که در آینده ممکن است زیبارویانی چون حوریان بهشتی به آنجا رفت و آمد کنند و قلیان چاق کنند ! ولی از بخت بد ، درخت اکالیپتوس بیچاره درست وسط رستم چشم چران و آن بنای آبگینه ای قرار گرفته بود و رستم نامرد برای این که بتواند به کارهای خلاف شرع خود ادامه دهد و علاوه بر آن ایمان جوانان را هدف بگیرد توطئه قتل اکالیپتوس را طراحی کرد ...

خشم بر (...) و اذناب داخلی و خارجی اش بخصوص پوزخند و درمد و بهانه ای برای فردا !!!

محمد ولی تکاسی 1391/11/16 ساعت 02:03 ب.ظ http://mw1.blogfa.com

با سلام
جهنم تش وسط نیشتیه هرکی ای کاره بوکورده با!!!!

سلام
تمام شب را کشیده ام

به همین صبح لعنتی

دخترکانی که زنده به گور کرده ایم

چشمانم را قورت می دهند
منتظر نظرتونم

رعیت 1391/11/16 ساعت 09:05 ق.ظ

با سلام


توی تنهایی یک دشت بزرگ
که مثل غربت شب بی انتهاست
یه درخت تن سیاه سربلند
آخرین درخت سبز سرپاست
رو تنش زخمه ولی زخم تبر
نه یه قلب تیر خورده نه یه اسم
شاخه هاش پر از پر پرنده هاست
کندوی پاک دخیل و طلسم
چه پرنده ها که تو جاده کوچ
مهمون سفره ی سبز اون شدن
چه مسافرا که زیر چتر اون به تن خستگیشون تبر زدن
تا یه روز تو اومدی بی خستگی
با یه خورجین قدیمیه قشنگ
با تو نه سبزه نه آینه بود نه آب
یه تبر بود با تو با اهرم سنگ
اون درخت سربلند پرغرور که سرش داره به خورشید میرسه منم منم
اون درخت تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه منم منم
من صدای سبز خاک سربی ام
صدایی که خنجرش رو بخداست
صدایی که تو ی بهت شب دشت
نعره ای نیست ولی اوج یک صداست
رقص دست نرمت ای تبر بدست
با هجوم تبر گشنه و سخت
آخرین تصویر تلخ بودنه
توی ذهن سبز آخرین درخت
حالا تو شمارش ثانیه هام
کوبه های بی امونه تبره
تبری که دشمنه همیشه ی
این درخت محکم و تناوره

من به فکر خستگی های پر پرنده هام
تو بزن، تبر بزن
من به فکر غربت مسافرام
آخرین ضربه رو محکمتر بزن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.