پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!!!

                                               

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تا اومدن سرویس دانشگاه چند دقیقه ای باید منتظر می موندم.واسه اینکه وقتم تلف نشه رفتم روبروی دانشکده که باجه روزنامه فروشی بود و خودم رو با خوندن تیتر روزنامه ها سرگرم کردم، اطرافم چند نفر دیگه هم بودند ولی بین همشون یه نفر همانطور که روزنامه ها را نگاه می کرد تند تند تخمه می خورد و بدون توجه پوست تخمه ها را روی زمین می ریخت  .

داشتم فکر میکردم چی بهش بگم که یکی از کسانی که داشت روزنامه ها رو ورانداز می کرد با جدیت تمام بهش نگاه کرد و گفت:ببخشید خیلی عذر می خوام حواستون هست که دارید پوست تخمه ها را روی زمین می ریزید ؟پیش خودم فکر کردم الان دو حالت پیش میاد یا قبول میکنه و معذرت خواهی می کنه و یا حسابی ترش میکنه و با بی ادبی یه چیزی بهش میگه!

ولی یه حالت سوم اتفاق افتاد تخمه خوردنش قطع شد و متعجبانه نگاه کرد و گفت مگه اشکالی داره و از نظر شما ایرادی داره!!!