ضبط بدون اجازه مکالمات دیگران، ممنوع
حریم خصوصی افراد دارای حرمت و محدودیت برای ورود دیگران است. حریم منزل، دفتر کار، نامهنگاریها، ایمیل، پیامک و نامههای اداری و شخصی و تماسهای تلفنی، مصداقهای حریم خصوصی هستند. رعایت اسرار و اطلاعات خصوصی مردم، یکی از مهمترین مصادیق حقوق شهروندی است. قانون اساسی و قوانین عادی به این امر مهم پرداختهاند.
در اصل ۲۲ قانوناساسی به طور صریح آمده است که حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردی که قانون مجاز دانستهاست. مانند اجازهای که قضات برای کشف جرم برای شنود و یا ورود پنهانی میدهند. همچنین بر اساس اصل ۲۵ قانون اساسی، بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.
در قانون مجازات اسلامی که ضمانت اجرای اصل ۲۵ قانون اساسی نیز محسوب میشود، شنود پنهانی و کنترل مکالمات تلفنی اشخاص در غیرمواردی که قانون اجازه داده است، جرم محسوب میشود و مرتکب به حبس یا جزای نقدی محکوم خواهدشد.
همچنین برابر این قانون:«هر یک از مستخدمان و ماموران دولتی مراسلات یا مکالمات تلفنی اشخاص را در غیرمواردی که قانون اجازه داده است حسب مورد مفتوح یا توقیف یا معدوم یا بازرسی یا ضبط یا استراق سمع کند یا بدون اجازه صاحبان آنها مطالب را افشا کند به حبس از یک تا سه سال یا جزای نقدی از شش تا 18میلیون ریال محکوم خواهد شد.»
استراقسمع در چه مواردی مجاز است؟
اجازه شنود تلفن تنها و منحصرا توسط قاضی صادر میشود. بنابراین دستور مقام قضایی مربوطه توسط هر شخص یا مقامی باشد، غیرقانونی است و جرم محسوب میشود.
محتوای شنود «اماره» است
اجازه قانون به کنترل تلفن افراد در مواردی خاص امکانپذپر است. پرسش اساسی این است که محتوای حاصل از شنود و فیلمبرداری مخفیانه نزد دادگاه برای قاضی تا چه حد قابل استناد است؟ در گذشته با توجه به ابزار و امکانات قابل استفاده نوار ضبطشده یا فیلم برای قاضی در حد یک «اماره» بود.
اما این روزها که پیشرفت تکنولوژی و نرمافزارهای پیشرفته این امکان را میدهد که افراد شبیهسازی صوت و تصویر دیگران را انجام دهند، قاعدتا استناد به مکالمات یا صدا و تصویر افراد نمیتواند هیچگونه ارزش قضایی داشته باشد.
حتی اگر بخواهیم با روشهای گذشته اعتباری قضایی برای این محتوا در نظر بگیریم. ارزش «اماره» از اثبات ادعاهای طرفین دعوا از «دلیل» کمتر است و زمانی اعتبار دارد که دلیلی برخلاف آن وجود نداشته باشد.